کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

قندک مامان

یه سفر کوتاه اما پر از خاطره شیرین

تعطیلات هفته گذشته رو تصمیم گرفتیم بریم تهران آخه دلم میخواست بابااصغر رو ببینم چون موقع ناخوشیش نتونستم تهران برم و همش تو دلم نگرانش بودم روز دوشنبه رفتیم تهران تو جاده کورشی خسته شده بود و همش میگفت بریم پایین وقتی برا ناهار پیاده شدیم دیگه نمی خواست سوار بشه: عکسا از شاهرود هست وقتی برای نهار توقف کردیم ملینا و کورش دور استخر راه می رفتن   منتظرند تا نهار گرم بشه   اینم عکس با پیشی که کورش عاشقش شده بود و نمی تونست ازش دل بکنه اخر سرم اضافه ماکارونیا رو براش ریختیم اونم دلی از عزا دراورد شبی که رسیدیم شب عاشورا علی و محمد اومده بودن خونه عزیز و قرار بود با آریا و خاله مریم و آزی برن خی...
19 آبان 1393

مرد کوچک

پسر گلم میل مردونگی و مرد شدن بشدت در وجودت موج میزنه تا اونجایی که تازگیا همش میگی من پسرم! وقتی کوچکتر بودی گاهی ملی روسری و مقنعه خودشو سرت میکرد و مثل بازی بود براتون و تو بازی ملودی صدات میزد و شما هم اعتراضی نداشتی از بازی لذت میبردی ولی الان قضیه فرق کرده تازگی اصلا خوشت نمیاد از سر کردن روسری و مقنعه و ملی که اصرار میکنه اکراه داری و فرار میکنی اگه بهت بگه دختری بدت میاد و میگی:نه من پسرم! چند روز پیش برای دقایقی صدات درنمیامد فهمیدم مشغول یه کاری هستی که من نباید مزاحمت شم وقتی وارد اتاق شدم دیدم به به ماشین اصلاح بابایی رو برداشتی و ..... گفتم: چکار میکنی؟ گفتی:دارم ریشامو میزنم - آخه این ماشین اصلاح بابایی ست نباید دستش بزنی...
11 آبان 1393

شیرین سخن

کورش عزیزم این روزها از همیشه شیرین تر شدی و در واع روزبه روز هم شیرینی کلامت بیشتر میشه اونقدر که مدام منو به وجد میاری و مجبورم همش محکم بغلت کنم و ببوسمت جوری که بگی مامانه له شدم! ببخش دست خودم نیست این شیرین زبونیات کار دستت میده! وقتی چیزی برات میخریم اول با دقت نگاهش میکنی بعد میگی: مال منه؟وقتی جواب مثبت شنیدی میگی:میسی دست درد نقنه و البته با لبخند زیبای و کج کردن سرت که به شیرینی کلامت اضافه میکنه و این یعنی فن بیان و زبان بدن که تو خوب بلدی ازشون استفاده کنی چند روز پیش بعداز حمام داشتم گوشاتو تمیز یکردم گفتم:تو گوشات جوجو داره باید تمیز شه.با تعجب گوش پاکنو نگاه کردی گفتی:پرنده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عا...
10 آبان 1393

عشق گردش

قندکم عاشق گردش و تفریحه درست مثل خواهرجونیش یعنی ببریمش بیرون دم نمی زنه آروم و آقا ولی به محض اینکه دوتا کوچه بالاتر از خیابون خودمون رو ببینه و بفهمه داریم میریم سمت خونه گریه و زاری شروع میشه: بابا نقون(نکن) نریم خونه بریم بیرونا! حالا میخواد سر ظهر باشه یا ساعت 11 شب وقت یا بی وقت! اونوقت از 4طبقه بالا بردنش کار شاقی میشه  القصه این پسر دم دمی ست خیلی' گاهی آرووم مثل یه بره و گاهی براشفته مانند آتشفشان! گاهی سربراه و حرف گوش کن و زمانی سرخود و کله شق! دیروز حدود4ساعت با دفتر نقاشی و مداد رنگی و قیچی تو حال خودش بازی کرد و من کیف کردم ولی وقتایی هم میشه که حتی دقیقه ای با اسباب بازی سرگرم نشه و همش بگه مامانه بیاااااااااااااا...
4 آبان 1393

خدایا ............

این تکه کلام جدید پسر من هست: خدایا! عزیزکم هروقت گیج و سردرگم میشه با لحن قشنگی خدای خودشو صدا میزنه و ازش کمک میخواد. وقت نقاشی کشیدنه کورشی چندتا خورشید قشنگ کشیده و حوصله ش از کشیدن مجدد خورشید سر رفته نفس خسته ای از سینه بیرون میده و میگه: اه ه ه ه ! خدایا من چی بکشم! میخوایم بریم بیرون همه در تکاپوی آماده شدن هستیم و کورش نظاره گر ماست بازم آهی میکشه و میگه: خدایا من چی بپوشم! کورش کمی با اسباب بازیاش بازی میکنه ولی خیلی زود اونا برش تکراری میشن باز هم با ناله میگه: خدایا من چی بازی کنم!   و همینطور وقتای گرسنگی و خوابالودگی و دیدن کارتون بارها اسم پروردگارشو بر زبون میاره و از اون...
29 مهر 1393

تلخ و شیرین

سلام قندکم زندگی ما آدما همیشه در حال تغییر و تحوله و یه جور و یکنواخت نیست گاهی شادیم و خندون و گاهی غصه داریم یه وقتا پر از انرژی و سرحال گاهی بیحوصله و خسته یه موقع در اوج و بالا گاهی درمونده و افتاده میشیم.خوشایند ها و ناخوشایند ها میان و میرن و ما نظاره گر اونها هستیم.این حقیقت زندگی ماست و جزی از اونه که نمیشه نادیده اش گرفت چیزی که مهمه اینه که ما بتونیم از لحظات عمرمون حداکثر بهره رو گرفته و با کوله بار پر از افتخار و آرمش بتونیم به قله کمال و معرفت برسیم. اینا رو گفتم چون این روزا احوالمون خیلی بالا پایین داشت درست در لحظه ای که شادی هات در اوجش بود با بیماری سختی درگیر شدی این خاصیت زندگی بشر هست و تو در حال شناخت اون هست...
26 مهر 1393

پیاده روی و کوهپیمایی از روستای مغان تا غار مغان

جمعه 28 شهریور ساعت 6 صبح حرکت بسوی ندیده ها و شناخت ناشناخته ها مکان مورد بازدید روستا و غار مغان شرح این سفر یکروز در ادامه مطلب:   دهانه غار مغان در ۷۵ کیلومتری شهر مشهد و در جنوب روستای مغان واقع شده است.این غار دارای دو دهانه است. ارتفاع آن از دریا ۲۹۱۰ متر می‌باشد. درون غار آثار استالاگمیت و استالاکتیت و چندین حلقه چاه وجود دارد که عمق یکی از این چاه‌ها ۲۵ متر می‌باشد. همچنین در این غار پرتگاهی به عرض ۳۵ سانتیمتر و برکهٔ آبی وجود دارد.این غار در سال ۱۳۲۴ توسط کوهنوردان شهرستان مشهد کشف شده است. این غار دارای دهلیزها و راههای پر پیچ و خم گوناگونی است که در صورت عدم آشنایی با محیط احتمال گم ...
14 مهر 1393

دیدار با رومینای عزیز و رادوین عسلی

سلام پسرکم من خیلی خوشحالم چرا؟ جمعه گذشته ما یکی از دوستای گل نی نی وبلاگیمون دیدیم رومینای عزیزم همراه مادر و خواهر نازنینش و البته رادوین جونی اومدن مشهد و ما همدیگرو از نزدیک ملاقات کردیم.شاید باورت نشه ولی دیدن رومینا آرزوی قلبی من بود و همیشه در موردش رویاپردازی می کردم کسی چه می دونه شایدم برای همین به این سادگی همدیگرو دیدیم.البته فرصت کوتاه بود و دوست داشتم بیشتر با هم می بودیم ولی نشد ایشالا این دوستی تداوم داشته باشه و بتونیم بازم همو ببینیم. قرار بود با دوستامون بریم شاندیز ولی بنا بدلایلی برنامه عوض شد و رفتیم پارک ملت که برای شما و رادوین جون بد شند چون حسابی بازی کردید.اول رفتیم زمین بازی اونجا سرسره بازی کردید ...
14 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد