کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

قندک مامان

شکفته شدنت شاد باش( برای خواهرم)

نعمت آسمان همیشه باران نیست گاهی خداوند کسی را نازل می کند به پاکی و زلالی باران مثل باران به طراوت باران.......   چه روز قشنگی بود روز شکفتنش آن روز باران می بارید در گرمای تابستان بارانی نرم و لطیف وجودمان را شستشو داد همانا باران نبود فرشتگان پروردگارم بودند که برای رفتن فرشته ی کوچکی از جمعشان بسوی زمین می گریستند   و امروز تکرار آن روز قشنگ است دختر نازنینم ممنونم که آمدی و با آمدنت دنیای مرا زیبا و شیرین ساختی زادروزت شاد باش       ...
23 تير 1393

عشق به هنر

تا حالا چند بار برات نوشتم که چقدر عاشق نقاشی و هنری عاشق خمیر بازی و خلق یه اثر هنری با دستای کوچولوی خودتتتت.......... تازه عشق به موسیقی و ساز و آواز و رقص هم بهش اضافه کن تو اصلا ذاتت هنرمنده   انگار خدا گوهر وجودتو با هنر و احساس در آمیخته یا یه حس قوی و نگاه عمیقی به اطرافت می نگری و گوش میدی و خلق میکنی آنچه در اعماق وجودت ریشه داره جالبه که تو این خلق کردنات هیچکسی دخالت نداره و ما همگی ناظر این هنر نمایی ها هستیم. هنرمند کوچک نگاه کن: ساعتها مشغول نقاشی و خمیر بازی هستی و جیزهای مختلفی میسازی مثل هواپیما-الاکلنگ -توپ -جوجه - آدم - ماهی -مار - ............. خیلی چیزا...
16 تير 1393

25 ماهه شدنت مبارک

قندکم سلام اول از همه 25 ماهگیت مبارک پسر خوشگلم داری هی بزرگ و بزرگتر میشی و من ناراحتم چون خیلی زود میگذره و دوست دارم بیشتر از لحظه های کودکیت استفاده کنم آخه این روزات خیلی خیلی شیرینه حرف زدنات و بازیگوشیات و کارای عاقلانه و با فکرت که گاهی ما رو متعجب میکنی همه ی اینا منو روز به روز عاشق تر میکنه عشقم دوستت دارم حالا برات بگم از پیشرفتت تو همه چیز از وقتی رفتیم تهران ناگهان تحول عظیمی در حرف زدنت رخ داد و به طرز شگفت انگیزی شروع به چلچلی کردی البته خیلی وقته که حرف میزنی ولی الان کاملا واضح مفهوم خودتو می رسونی وقتی بعد از دو هفته برگشتیم مشهد بابایی شوکه بود که چطوری تو این مدت به حرف افتادی مثل بلبل حرف می...
9 تير 1393

سرماخوردگی قندک - پروژه جیش - شیرین زبونیاش - سفر تهران

قند عسلم سلام  دو سه روزه که سرما خوردی و حال نداری و شبا تا صبح نمی خوابی از طرفی چون نوم نو هم ترک کردی اوضاع جالب نیست چون مسکن نداری  دیگه نوم نو به رویاها پیوسته و شما خیلی کم سراغشو می گیری. پروژه جیشم خدا رو شکر به جاهای خوب رسیده و پی پی رو کاملا می گی و جیشو یک خط در میون.دیشب رفته بودیم طرقبه تا حال و هوایی عوض کنیم یه دفعه گفتی جیش! با اینکه بیرون پوشکت می کنم ولی دیگه دوست نداری تو پوشک جیش کنی فکر کنم باید دیگه اصلا پوشک نکنم! بریم ادامه مطلب تا بقیه جریانات رو برا بگم: اینجا جمعه بود و صبح کله سحر ما رو بیدار کردی حسابی شیطونی کردی و ظهرش ناهار بابایی برامون کباب زد شما هم طبق معمول پای منقل بود...
16 خرداد 1393

خدانگهدار نوم نو

پسرم قند عسلم حدود یکماه و شایدم بیشتر میشه که شیر شبا رو قطع کردم اوایل یکمی بهانه گرفتی ولی خیلی زود با این مساله کنار اومدی تا میومدی سراغم بهت می گفتم ببین هوا تاریک شده کوروش دیگه شبا شیر نمی خوره چون بزرگ شده مرد شده  خیلی خوب به حرفم گوش می دادی و می پذیرفتی  یه روز تو پارک یه نی نی کوچولو رو بهت نشون دادم که مامانش می خواست بهش شیربده بعدش بهت گفتم ببین دندون نداره باید نوم نو مامانشو بخوره تا بزرگ بشه مثل شما با دقت نگاهش می کردی و گوش می دادی از اون روز مثال نی نی کوچولو رو برات میزدم و خدا رو شکر برای شیر شبا اصلا اذیت نشدی. تا اونجا که گاهی نصف شبا که بد خواب بودی و من خودم ناچار میشدم بهت پیشنهاد نوم نو بدم در کمال...
11 خرداد 1393

عکسای پارک ملت

این عکسا با تاخیر گذاشته شده ببخشید مامانی درگیر کارای تولدت بودم عکسا مربوط به جمعه 2/3/93 هست که برای گردش پارک ملت بودیم:         کوروش خان دنبال قاصدک می گرده       داری قاصدک فوت میکنی   یکی هم برای مامانی پیدا کردی     تمام قاصدکای پارکو کندی   قربون اون خنده هات برم تا میگم می خوام ازت عکس بگیرم میخندی   اینجا یواشکی رفتی سراغ قابلمه غذا و داری ماکارونی میخوری       روابط عمومی بیست تا یه بچه کوچولو میبینی زود دوست میشی   ...
10 خرداد 1393

تولد باب اسفنجی

    عشقم ببخشید عکساتو دیر گذاشتم آخه سرم شلوغ بود و درگیر مهمونی و این ور اون ور رفتن بودیم. روز تولدت حسابی حال کرده بودی  شبش بیخواب شدی و همش میگفتی باب اسفنجی  صبح که بیدار شدی تا چشمتو باز کردی گفتی: تولدمه!   تا چند روز بعد از تولدت تو حال و هوای تولد بودی و همش میگفتی: تولدمه! فکر میکنم بهت خوش گذشته و همه چیز بر وفق مرادت بوده         گیفت بچه ها و قسمت خوشمزه که عزیز و خاله جون خیلی در آماده کردن این قسمت زحمت کشیدند               ...
10 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد