رفتن به طبیعت و لذت بردن از های لطیف بهاری
این عکسا رو با تاخیر گذاشتم چون سیستم بهم ریخته بود و تازه درست شده پس چی شد؟این عکسا مربوط به جمعه ٢٢/١/٩٣ هستش: اینجا مامانی تصمیم گرفت تا پوشکمو باز کنه تا براحتی بتونم بازی کنم و آموزش توالت رسما آغاز شد الحق منم خیلی خوب شروع کردم و همکاری لازم رو انجام دادم کوروش:یه کباب مشتی درست کنیم تا همه حالشو ببرن به به چه عالی شده بفرمایی کباب برگ! دهکده شاندیز خیلی باصفا بود بخصوص پرنده های خوشگلش که من عاشقون بودم و همش میگفتم: جوجو! بابا جون دست از سرم بردارین می خوام برم پرنده ها رو ببینم!چقدر ازم عکس میگیرید؟ آخر سرم از خستگی این شلکی شدم: ...