شیرین سخن
کورش عزیزم این روزها از همیشه شیرین تر شدی و در واع روزبه روز هم شیرینی کلامت بیشتر میشه اونقدر که مدام منو به وجد میاری و مجبورم همش محکم بغلت کنم و ببوسمت جوری که بگی مامانه له شدم! ببخش دست خودم نیست این شیرین زبونیات کار دستت میده!
وقتی چیزی برات میخریم اول با دقت نگاهش میکنی بعد میگی: مال منه؟وقتی جواب مثبت شنیدی میگی:میسی دست درد نقنه و البته با لبخند زیبای و کج کردن سرت که به شیرینی کلامت اضافه میکنه و این یعنی فن بیان و زبان بدن که تو خوب بلدی ازشون استفاده کنی
چند روز پیش بعداز حمام داشتم گوشاتو تمیز یکردم گفتم:تو گوشات جوجو داره باید تمیز شه.با تعجب گوش پاکنو نگاه کردی گفتی:پرنده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عاشق گروه موسیقی رستاک هستی هر روز سی دی اونو میزاری با صدای بلند میخونی بالا پایین میپری و ذوق میزنی. یه روز دستمو گرفتی بردی جلو تلویزیون گفتی برام از اینا بخر و با انگشت سعی داشتی نشون بدی من دقیق نفهمیدم کدوم یکی از الات نظرتو جلب کرده وقتی متوجه گیج بودن من شدی با دستت ادای سنتور زد دراوردی و فهمیدم سنتور میخوای بوسیدمت و گفتم چشم برات میخرم گفتی برای ملینا هم بخر چوبم میخوام(منظورت فلوت بود) طبلم بخر همش رو بخر.....
وقتی حوصله نداری تلفنی با کسی حرف بزنی و در واقع رو کار دیگه ای تمرکز کردی و ازت میخوام مثلا با بابایی حرف بزنی گوشی رو میگیری میگی:سلام اوبی کاری نداری اوداپس!
گاهی بی مقدمه خودتو تو بغلم انداخته و میگی: دوستت دارم مامانه!بعدم صورتمو غرق بوسه میکنی اون وقتا احساس میکنم توآسمونا دارم پرواز میکنم و خدای مهربانم رو سپاس میگم برای نعمت داشتن فرزندانی سالم
واما وقتایی هم که خسته یا دلخوری تا نزدیکت میشم میگی:برو دوستت ندارم! البته لبخند کمرنگی در اعماق نگاهت هست که حاکی از واقعی نبودن حست هست
تازگی لباس من رو هم انتخاب میکنی_مامانه اینو نپوش اون یکی رو بپوش! خیلی خوب نظرتو بیان میکنی
یه شب رفته بودیم هایپرمارکت پدیده اول از همه رفتی سروقت اسباب بازیا و یکی برا خودت انتخاب کردی بعدم سراغ پفک و آبمیوه و .... دلی از عزا دراوردی آخه بخاطر مریضیت خیلی وقت بود پفک نخریده بودیم برت وحسابی دلت میخواست اینجام داری خریدا رو چک میکنی البته خوراکیا رو تست میکردی و همش میگفتی برام خریدی؟ میسی!
یه صبح جمعه رفتیم پارک ملت برای ورزش و صبحانه تا فرش انداختیم مرغابیا دورمون جمع شدن حیوونا گرسنه بودن ملینا و شما تند تند نون شیرمالایی که برای صبحانه برده بودیم رو بهشون دادین تقریبا همه صبحانه رفت تو شکم مرغابیا البته وسطا خودتونم کمی نوش جان کردین آخریا هم یه گربه به جمعتون اضافه شد و در کمال تعجب نون میخورد!
لباسای زمستونیو دراورده بودم شما هم تندتند تنت میکردی ذوق میزدی
بخشی از کاردستی ونقاشی های کورش
آموزش اشکال هندسی با درست کردن کاردستی یکی از فعالیتهای اخیر ما هست که البته از مامان مهراد عزیزم (مهری جون) ایده های خوبی گرفتم.ممنون دوست گلم
نقاشی مورد علاقه کورش خورشید خانوم
اینم صورتکی که باز در نهایت تبدیل به خورشید شد
دوستتون دارم عزیزای دلم