کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

قندک مامان

عشق گردش

قندکم عاشق گردش و تفریحه درست مثل خواهرجونیش یعنی ببریمش بیرون دم نمی زنه آروم و آقا ولی به محض اینکه دوتا کوچه بالاتر از خیابون خودمون رو ببینه و بفهمه داریم میریم سمت خونه گریه و زاری شروع میشه: بابا نقون(نکن) نریم خونه بریم بیرونا! حالا میخواد سر ظهر باشه یا ساعت 11 شب وقت یا بی وقت! اونوقت از 4طبقه بالا بردنش کار شاقی میشه  القصه این پسر دم دمی ست خیلی' گاهی آرووم مثل یه بره و گاهی براشفته مانند آتشفشان! گاهی سربراه و حرف گوش کن و زمانی سرخود و کله شق! دیروز حدود4ساعت با دفتر نقاشی و مداد رنگی و قیچی تو حال خودش بازی کرد و من کیف کردم ولی وقتایی هم میشه که حتی دقیقه ای با اسباب بازی سرگرم نشه و همش بگه مامانه بیاااااااااااااا...
4 آبان 1393

خدایا ............

این تکه کلام جدید پسر من هست: خدایا! عزیزکم هروقت گیج و سردرگم میشه با لحن قشنگی خدای خودشو صدا میزنه و ازش کمک میخواد. وقت نقاشی کشیدنه کورشی چندتا خورشید قشنگ کشیده و حوصله ش از کشیدن مجدد خورشید سر رفته نفس خسته ای از سینه بیرون میده و میگه: اه ه ه ه ! خدایا من چی بکشم! میخوایم بریم بیرون همه در تکاپوی آماده شدن هستیم و کورش نظاره گر ماست بازم آهی میکشه و میگه: خدایا من چی بپوشم! کورش کمی با اسباب بازیاش بازی میکنه ولی خیلی زود اونا برش تکراری میشن باز هم با ناله میگه: خدایا من چی بازی کنم!   و همینطور وقتای گرسنگی و خوابالودگی و دیدن کارتون بارها اسم پروردگارشو بر زبون میاره و از اون...
29 مهر 1393

تلخ و شیرین

سلام قندکم زندگی ما آدما همیشه در حال تغییر و تحوله و یه جور و یکنواخت نیست گاهی شادیم و خندون و گاهی غصه داریم یه وقتا پر از انرژی و سرحال گاهی بیحوصله و خسته یه موقع در اوج و بالا گاهی درمونده و افتاده میشیم.خوشایند ها و ناخوشایند ها میان و میرن و ما نظاره گر اونها هستیم.این حقیقت زندگی ماست و جزی از اونه که نمیشه نادیده اش گرفت چیزی که مهمه اینه که ما بتونیم از لحظات عمرمون حداکثر بهره رو گرفته و با کوله بار پر از افتخار و آرمش بتونیم به قله کمال و معرفت برسیم. اینا رو گفتم چون این روزا احوالمون خیلی بالا پایین داشت درست در لحظه ای که شادی هات در اوجش بود با بیماری سختی درگیر شدی این خاصیت زندگی بشر هست و تو در حال شناخت اون هست...
26 مهر 1393

پیاده روی و کوهپیمایی از روستای مغان تا غار مغان

جمعه 28 شهریور ساعت 6 صبح حرکت بسوی ندیده ها و شناخت ناشناخته ها مکان مورد بازدید روستا و غار مغان شرح این سفر یکروز در ادامه مطلب:   دهانه غار مغان در ۷۵ کیلومتری شهر مشهد و در جنوب روستای مغان واقع شده است.این غار دارای دو دهانه است. ارتفاع آن از دریا ۲۹۱۰ متر می‌باشد. درون غار آثار استالاگمیت و استالاکتیت و چندین حلقه چاه وجود دارد که عمق یکی از این چاه‌ها ۲۵ متر می‌باشد. همچنین در این غار پرتگاهی به عرض ۳۵ سانتیمتر و برکهٔ آبی وجود دارد.این غار در سال ۱۳۲۴ توسط کوهنوردان شهرستان مشهد کشف شده است. این غار دارای دهلیزها و راههای پر پیچ و خم گوناگونی است که در صورت عدم آشنایی با محیط احتمال گم ...
14 مهر 1393

دیدار با رومینای عزیز و رادوین عسلی

سلام پسرکم من خیلی خوشحالم چرا؟ جمعه گذشته ما یکی از دوستای گل نی نی وبلاگیمون دیدیم رومینای عزیزم همراه مادر و خواهر نازنینش و البته رادوین جونی اومدن مشهد و ما همدیگرو از نزدیک ملاقات کردیم.شاید باورت نشه ولی دیدن رومینا آرزوی قلبی من بود و همیشه در موردش رویاپردازی می کردم کسی چه می دونه شایدم برای همین به این سادگی همدیگرو دیدیم.البته فرصت کوتاه بود و دوست داشتم بیشتر با هم می بودیم ولی نشد ایشالا این دوستی تداوم داشته باشه و بتونیم بازم همو ببینیم. قرار بود با دوستامون بریم شاندیز ولی بنا بدلایلی برنامه عوض شد و رفتیم پارک ملت که برای شما و رادوین جون بد شند چون حسابی بازی کردید.اول رفتیم زمین بازی اونجا سرسره بازی کردید ...
14 مهر 1393

یه پست پر از عکس

سلام قندعسلم مدتیه که نتونستم عکسای نازتو برات بزرام الان اومدم تا جبران کنم پس بیمعطلی بریم رو تصاویر:   این عکس تقریبا ماه گذشته بود که بردمت آرایشگاه گوگولی تا موهاتو مرتب کنیم.این دفعه از قبل خیلی بهتر همکاری کردی و مثل آقاها نشستی آقای آرایشگرم عاشق رفتار و فیگورت شده بود و دوساعت با موهات وررفت انگار دامادت میکرد بعداز کوتاهی موهات رفتیم دنبال خواهری تا از کلاس بیاریمش این فیگور داستان داره ماجرا از این قراره که شما با شنیدن صدای آهنگ ماشین بازیافت طبق معمول 20سوالی هات شروع میشه چی بو؟کجا بود؟منم بردمت پشت پنجره تا ببینی و برات تعریف کردم که این آقایان محترم مامور بازیافتن و دارن زباله خشک جمع ...
10 مهر 1393

همسر خوبم زادروزت شادباش

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت مبارک     و یک تبریک ویژه دیگه بخاطر ترفیع و گرفتن حکم کارشناس مسئولی برای همسر عزیزم   هیچکس مثل من نمی دونست که شما برای رسیدن به این درجه چقدر انتظار کشیدی و این اواخر چه تلاش و زحمتی کشیدی نوش بادت این پیروزی و کامیابی   ...
7 مهر 1393

اندر احوالات ما

سلام بر همراهان همیشگی اول از همه پوزش ما رو برای غیبت طولانی پذیرا باشید بگذارید به حساب مشغله زیاد مامانی امیدوارم همه ی همدلان عزیز در کنار خانواده های گل و مهربونشون روزگار خوشی رو سپری کنند. از حال روز الانمون بگم که پس از طی چند روز پر از استرس و نگرانی بابت بیماری کورش خان شکر خدا در حال حاضر روزای آرومی رو میگذرونیم کورش جون چند روزی بیحال و سرما خورده بود وپشت سرش بعد از 3-4 روز عطسه وآبریزش یهو شبی تب کرد و بدنش خیلی داغ بود حتی با تب بر هم خنک نمی شد صبح روز بعدش دل درد و استفراغم اضافه شد و من نگرانش شدم و سریعا بردمش دکتر.تشخیص ویروس جدید اسهال و استفراغ دادند و ه آمپول تهوع تجویز شد تا سریع استفراغش بند بیاد.پ...
6 مهر 1393

سالگرد یکی شدنمون

همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی خوب من برای توصیف مهربانی‌هایت واژه‌ها یاری نمی‌دهند چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد     . ...
19 شهريور 1393

تنبلی مامان و خراب شدن رم ریدر

سلام بر پسر زیبای خودم  خوبی پسرکم؟ تقریبا یه ماهی میشه که برات پست جدیدی نزاشتم و وبلاگت سوت و کوره بعضی از دوستان عزیزم نگران حالمون بودن و برامون پیغام گذاشتن ببخشید دوست جونا دلیل نبودن ما تنبلی من و البته خراب بودن رم ریدر بود و دلیل دیگه ای نداره  الان نمی تونم عکسای جدیدتو بزارم ولی اومدم تا از حال و احوال این روزات و شیرین زبونیات بنویسم . هفته ی گذشته ما یه سفر کوتاه به تهران داشتیم و برای عروسی پسر عموی من و یا به عبارتی پسر دایی بابایی رفتیم تهران که با اینکه مدتش کوتاه بود خیلی خوش گذشت جای همه خالی. روز سه شنبه عروسی تو باغ بود و شما چون هیچکسی رو نمی شناختی و همه چهره ها به نوعی برات آشنا بود کمی نگران بو...
16 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد