کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

قندک مامان

پایان 13ماهگی

1392/4/7 19:07
1,751 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی عزیزان لبخنداین روزا مامانی خیلی تنبل شده یعنی در واقع خیلی سرش شلوغه و فرصت اینکه بیاد و عکسای جدیدمو بزاره نداره تنها کار که تونس بکنه گذاشتن عکسای تولدم و تبلیغت برای جشنواره ی نی نی وبلاگ بود. میدونین چرا مامانی زیاد نمی تونه فعال باشه؟ بعععععععععله علتش منمنیشخندآخه من جدیدا مثل چسب به مامانی چسبیدم و یک لحظه هم تنهاش نمی زارم و مامان همین که از پس کارای خونه و نهار درست کردن و اینجور کارا بر بیاد هنر کردهاوهبعضی وقتا انقدر چسب میشم که حتی موقع شستن ظرفا هم تو بغل مامان مهربونم هستم. خیلی باحاله تازه اون موقع دلم میخواد خم بشم و آبا رو بگیرم که دیگه شرایط برای مامان میشه نور علی نورآخخلاصه ما اینیم دیگه کاریش نمی شه کرد ایشالا این روزا به خوبی سپری میشه و منم کم کم عاقلتر میشم و سختی ها تموم میشه

حالا بقیه ی توضیحات روی تصاویر تو ادامه ی مطلب:

ک

اول از همه بگم به شدت هندونه خور هستم وقتی هندونه میبینم دست و پامو گم میکنمخوشمزهعکسی هم که مامان برای شرکت تو مسابقه انتخاب کرد گویای همه چیزه

 

ک

 

ک

عاشق حموم و آب بازی اگه بفهمم کسی تو حمومه با سرعت نور خودمو بهش می رسونم و اگه منو با خودش نبره =گریه

ک

 

ک

بازی با اسباب بازی فقط 2 دقیقه اونم وقتی مامان کنارم باشه

 

ک

 

همچنان خوشرو و خوش اخلاق البته گاهی جیغ جیغو و بد اخلاق اونم به خاطر دندون دراوردنابرو

 

ک

عاشق اینم که یکی رو گاز بگیرم گفتم که لثه هام خیلی می خاره و اینجوری جیگرم خنک میشه عکس بالا هم دست خاله آزاده جونیه که لطف کردم و یه گاز محکم گرفتم بهش گفته بودم بیای مشهد گازت می گیرم الوعده وفانیشخند

 

ککککک

عکسای بالا رو خاله آزی ازم گرفته فدات بشم خاله جون عاشفتمماچ

 

ک

این عکسم مال وقتیه که با عزیز و عزیز جون اینا رفته بودیم باغ امام رضا تو طرقبه و من بغل عمو میلاد لم دادم و جیگرا رو باد میزدیملبخند

ک

 

 

ک

این کفشدوزک از تو سبزی ها اومد بیرون و من آنچنان جیغایی براش میزدم که بیا و ببینبغلخیلی دوستش داشتم و یکبارم نزدیک بود بزارم تو دهنم که با وساطت بقیه بخیر گذشت

 

کک

ک

اینجا هم لطف کردم و خیلی تمیز رفتم تو غذا سازنیشخند

 

کک

 

ک

اینجا عزیز برای اینکه سرمو گرم کنه منو انداخت تو پتو و تابم داد خیلی خوشم اومد دست بردار نبودم دیگه

 

ک

ک

ک

اینجا هم وقتی منو گذاشتن زمین اولش منتظر بودم تا دوباره تابم بدن وقتی طولانی شد شروع کردم به جیغ و هوارگریه

ک

اینم عکس من با خاله جونم تو بوستان پرنیان که بیشتر شبا با عزیز و آزاده می رفتیم اونجا.

آزی جون عاشقتمقلب

ک

اینم عکس با عزیز مهربونم فدات بشم عزیز خوبم وقتی اینجا بودی خیلی به مامانی کمک کردی سرمنو گرم می کردی تا کمتر مامانی رو جز بدم تو کارای خونه هم که حسابی خجالتمون دادی خجالت  دستت درد نکنه ایشالا بزرگ بشم خودم غلامیتو بکنمماچ

 

ک

طی یک عملیات جستجو توسط مامانی و خاله و عزیز پشت ویترین کشف شدم مامانی مونده بود چه طوری رفتم اونجاتعجب

 

ک

وقتی مامانی گفت بیا بیرون فرار کردم تا دستش بهم نرسه

ک

ااااااااا اون ور انگار خبراییه آخ جون سنگای تو شومینه بالاخره راه رسیدن به اونا رو پیدا کردمخوشمزه

 

 

 

ک

 

مامانی فهمیدی چه نقشه ای دارم؟دستم رو شدافسوس

 

 

ک

عیبی نداره حالا دالی بازی می کنم آخه از هر فرصتی برای بازی کردن باید استفاده کرد

 

ک

یه عکس از لالا کردن من با عروسک خوابمخواب این پنگوئن خوشگلو عمه معصومه برام خریده دوستت دارم عمه جونقلب

 

ک

اینجا عزیز و خاله آزی دارن میرن تهران منم گیر دادم به چمدون عزیز

 

ک

مامانی برو می خوام خودمو یه جوری تو چمدون جا کنم چقدر ازم عکس می گیری؟منتظر

 

ک

نخیر مامان ول کن نیست بهتره بیخیال رفتن بشمآخ

 

ک

ای بابا باز که اینجاییعصبانی

 

ک

نخیر تازه زاویه ی عکساشو عوض کرد ما تهران برو نیستیم ولش کنبازنده

 

ک

اینم یه عکس از آقای خوش تیپمژه

 

ک

دالی عاشق این حرکتم مامانی بهم میگه کوه شو منم زود میرم تو این حالت آخه من برای خودم یوگی هستم دیگه نه ماه تو شیمک مامان یوگا می کردماز خود راضی

ک

کشف جدید بالا رفتن از صندلی کوچولو نیشخند

 

ک

حالا با احتیاط روش وایمیستموقت تمام

ک

آخ جون موفق شدم بالاخره به وسایل رو میز تحریر ملینا دست پیدا می کنمخنده

 

ببخشید این پست خیلی طولانی شد گفتم که مامان سرش شلوغ بود خیلی وقت بود ماجراهای من رو هوا مونده بود از حالا به بعد سعی میکنم پسر خوبی باشم به مامان فرصت بدم زودتر بیاد آپ کنه

فدای همگی بوس بایماچبای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله آزی
9 تیر 92 12:50
قربونت برم من نفس خاله دلم برات یه ذره شده شیرینم ولی بیشرف چه گازایی میگرفتیا این یکی از اون 100 تا گازی بود که گرفتیم




منم دلم برات تنگولیده خاله جون.بیای بازم گازت می گیرم منتها این دفعه بدتر از قبله چون دندونای بالام در اومده


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد