پارک ملت _ بازی با اردکها
جمعه هفته پیش اینجانب بهمراه یک عدد خواهر شیطون مامان و بابا رو چل کردیم و از بس بیتابی کردیم که مجبور شدن تو زل گرمای تابستون سر ظهر ما رو ببرن پارک. تو پارک خیلی خلوت بود و تک و توک آدم دیده می شد ولی چیزی که خیلی توجه ما رو جلب کرده بود اردکای نازنازی بود که از محوطه ی خودشون اومده بودن بیرون و تو چمنا میچرخیدن. من تا اونا رو دیدم دست و پا و ذوق زدن و جیغ و دادم رفت به هوا و با ملینا بدو دنبال اونا:
ما بدو اردکا بدو:
بیچاره ها از دست ما در رفتن و برگشتن تو محوطه ی خودشون تا دستمون بهشون نرسه:
و من در حسرت گرفتن اردکا از پشت میله ها نظاره گر اونها هستم:
بعدش چند تا عکس درست و حسابی:
و اینم چند تا عکس از طبیعت زیبای پارک ملت مشهد:
البته اون روز عصرش هم مجددا ما رفتیم پارک ملت تا ملینا و بابایی بدمینتون بازی کنن و بعدم رفتیم شهربازی و ملی خانوم چند تا بازی کرد . کلا اون روز روز پارک ملت بود و خیلی خوش گذشت
اینجا هم با قلدری دسته ها رو از بابایی گرفتم تا بازی کنم:
ولی شبش همچنان ما سرشار از انرژی بودیم و دلمون نمی خواست لالا کنیم مامان میگه این چه انرژی که تموم نمی شه.