حسابی غذا خور شدم دیگه
با اجازتون من روز به روز پیشرفت میکنم و مزه های جدیدی رو امتحان می کنم حالا می خوام لیست غذاهایی رو که تا به حال خوردم براتون بزارم:
اول از همه بگم که کلا عاشق خوردنم و تا چشمم به خوراکی میافته دست و پامو گم میکنم
دوست دارم خودم غذا بخورم و از اینکه مامانی تو غذا خوردن دخالت میکنه عصبانی میشم و جدیدا قلدر شدم و دهنمو باز نمی کنم و صورتمو بر میگردونم:
وقتی سوپم تموم میشه مامانی قاشق و کاسه رو میده دستم و اینجوری میشه:
یه وقتا خواهر جونی بهم غذا میده که البته غذا خوردن از دستش خیلی خوشمزست:
اینم بشقاب کته و ماهیچه:
آخر سرم که بشقابو حسابی تمیز میکنم:
از یه دونه برنجم نمی گذرم:
اینجام که خواهری داره از غذای من تک میزنه:
حالا ماجرای من و هویجم:
اینم صورت پر از سوپ:
این جور وقتا مامانم میخواد بخوردم:
آخ جونمی خوراکی
وای من رفتم
تا ماجرای بعدی بای بای