33ماهگی گل پسر
سلام کورش نازم خوبی گل پسر؟ امروز بعد از یه مدت طولانی اومدم وبتو آپ کنم آخه میدونی این روزا اصلا به هیچکس فرصت نمی دی پای سیستم بشینه و تا کامپیوتر روشن میشه می پری رو صندلی و کسی رو راه نمی دی خیلی بلا شدی ملی از دستت کلافه میشه چون نمی زاری با خیال راحت بازی کنه خلاصه منم بخاطر اینکه زیاد پای کامپیوتر نباشی ترجیح میدم اصلا روشنش نکنم تا شما وسوسه نشی. اینکه خیلی دیر اومدم تا برات عکسو مطلب بزارم الانم با اجازه ت خواب تشریف داری و اگه بیدار بشی مجبورم بزارم برای یه وقت دیگه.
بریم سر ماجراهای این روزا:
این روزا خیلی بلا شدی و بازم مثل قبل با دلبریات دل همه ما رو میبری کلمات شیرینت و ادا و اطوارات همه رو شیفته میکنه بعضی کلمه ها رو غلط به زبون میاری مثل: تخم مرغ که میگی تخم غوی و چند تا دیگه که الان یادم نیست اجرای کنسرت رستاک هم ادامه داره و جدیدا خیلی خوانندگیات بیشتر شده زیاد دلت نمی خواد کسی نگاهت کنه. وقتی برات کتاب داستان میخونم خیلی بامزه هستی تا شروع میکنم به خوندن سوالات شروع میشه مامانه این چیه اون چیه؟ کلمه به کلمه که میخونم باید به سوالات جواب بدم وگرنه ول کن نیستی بعضی وقتا حوصله م سر میره دیگه چون سوالات خیلی زیاد میشه و احساس میکنم گاهی هم داری سر کار میزاری منو.
فردا 33 ماهگیت تموم میشه و فقط 3 ماه یه تولد 3 سالگیت مونده واقعا که چقدر زود داره این روزای قشنگمون میگذره و من دلم می گیره.
صحنه های از بازی با رنگ انگشتی در عرض نیم ساعت تمام سه قوطی رنگ انگشتی رو استفاده کردی که البته بیشترشو به هیکلت مالیدی
بازی با میز
اینجا هم خیلی خوش اخلاق بودی نمی دونم چرا کبکت خروس میخوند
لبخند چشم تو
اینج هم وقتی عزیز اینا اومده بودن مشهد رفتیم خونه بهناز جون دختر عمه جونم و کوروش با آراد خوشمزه و تپلی عکس انداختن
اینم دست گل خواهری هست که بازم دخترت کرده
عاشق این پازل رنگ آمیزی شدی که بابایی برات خرید سه سوت همشو رنگ کردی بعدم غر زدی که بازم میخوام
یه روز جمعه و تفریح در پارک کنار خونه
با اجازت الان بیدار شدی و چندتا از عکسات می مونه برای بعد فعلا بدرود