عکسای جا مونده از پاییز
تولد بابا محمد 8 مهر 93
توی ماشین کورشی خسته
تو پارک خونه در حال بازی و شیطنت
بابایی در تبریز آذر ماه
بازم پارک
عاشق راه رفتن روی لبه ها و مامانی این وقتا این جوری هست:
در حال انجام حرکات ورزشی برای تقویت عضلات چهار سر ران
باز یه وسیله ای گیر اورده تا باهاش بنوازه و بخونه
دم کنی های نوی مامانی رو برداشته و کلاه کرده یکی برای خودش یکی برای مامانی
غذای مورد علاقه ی این آقا : پاستا
و نیز عاشق نان!
اینبار مامانی هنر مندی کرد و موقع درست کردن کاردستی برات شیپور درست کردن
سیب هم یکی از میوه های مورد علاقه کورش
اینجا هم چشم خوشگلت مریض شد و مامانی داشت از ناراحتی دق میکرد
وقتی جیگرای من از فرط خستگی اینجوری ولو میشن
بازی کردن با کوسنای رو مبل یکی از کارای مورد علاقه ات شده و تقریبا هر روز اونا رو پخش میکنی و باهاشون خونه قطار تونل و ماشین درست میکنی تو این عکس خونه درست کردی و بابایی رو دعوت کردی به خونه ات
اینجام یه کاسه تخمه رو خالی کردی تو ماشینت
بقیه عکسا هم مربوط میشه به بلندترین شب سال یعنی شب یلدا که خونه عزیز جون بودیم:
بابا جون مهربون
میلاد و کورش
بازم عکس هست ولی تو پست بعدی میزارم فعلا بای گلگلکم