گردش و تفریح با بابایی
عشقم سلام تو این پست می خوام برات عکسای ده روز گردش با بابایی رو بزارم آخه بابا تقریبا ده روز تعطیلات تابستانی داشت و ما بخاطر گرمای شدید هوا ترجیح دادیم که مشهد بمونیم و همینجا بریم گشت و گذار که البته بیشتر تو پاساژا و طرقبه شاندیز می چرخیدیم رو عکسات توضیح میدم:
وقتی میریم فروشگاه برای خودت میچرخی و هرچی دوست داری برمیداری
جدیدا از ملی یاد گرفتی پنجره ماشینو بکشی پایین و بری اون بالا بشینی که خیلی کار خطرناکیه برای همینم پنجره ها قفل میشن و فقط با نظارت خودم میتونی بری بالا و کیف کنی
وقتی میریم شاندیز دوست داری همش آب بازی و گل بازی کنی
به به بفرمایید کباب کوبیده ی بابا محمد پز!
موقعی که میری بغل بابایی تا رانندگی کنی دوست داری فقط خودت فرمونو بگیری برای همینم دست بابایی رو میزنی کنار و مثل داداش سیا رانندگی میکنی بعد بابایی این شکلی میشه بعدم اخراج میشی
در آغوش خواهری لالا کردی
تماشای اردکها یکی از چیزای مورد علاقه شماست و البته غذا دادن به اونا رو که خیلی بیشتر دوست داری
رفتیم شهربازی پارک ملت و با هم سوار چرخ و فلک و ماشین برقی شدیم ولی این قسمت یعنی قصر بادی برات خیلی مهیج بود فقط جیغ میزدی
نقاشی رو خیلی دوست داری فرقی نداره با آبرنگ یا رنگ انگشتی یا مداد رنگی ........ فقط نقاشی باشه سرتو گرم میکنه
اینم بازی جدیدی که بابایی از بیکاری و حوصله سر رفتن یادت داد و در این لحظه مامانی این شکلی بود
با پرنیان و پرهام رفتیم شاندیز و سیخ سیخی
در حال لمبوندن هندونه
اینجا با هم رفته بودیم رفاه تا یه چرخی بزنیم و وقت بگذرونیم شما هم دو تا بستنی یخی خوردی ولی بازم قانع نبودی و سومی رو هم میخواستی