کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

قندک مامان

یه دنیا سوال؟؟؟؟؟

1393/5/12 6:32
663 بازدید
اشتراک گذاری

یه صدایی از بیرون خونه میاد!

کوروش: مامان دون چی بودش؟

مامان:صدای ماشین بود پسرم!

 کوروش: ببینم!

مامان کوروش رو بغل میکنه میبره پشت پنجره تا ماشینا رو ببینه

کوروش: دوداس(کجاست) ؟

مامان:رد شد رفت دیگه پسرم

دو دقیقه بعد ..........

دوباره صدا میاد این بار صدای بازی بچه ها

کوروش:eehhhh مامان دون چی بودش؟

مامان:صدای بچه هاست دارن بازی میکنن

کوروش:ببینم!

 باز مامان بغلش میکنه میبره پشت پنجره تا بچه ها رو ببینه

دو سه دقیقه بعد دوباره صدا میاد اینبار صدای بسته شدن در خونه همسایه...

کوروش:eeeeeehh  مامان دون چی بودش؟

مامان :صدای در خونه همسایه بود باد اومد محکم بسته شد

کوروش:    ببینم!!!!

این مکالمه ایه که  هر روز به دفعات بین ما رد و بدل میشه و تو اون ذهن کوچولوت هزار تا سوال بوجود میاد و ازم میپرسی بعلاوه موارد دیگه مثل وقتایی که گرسنه هستی میری سر یخچال یا کابینتا دنبال خوراکی بعد میگی: مامانی چی می خوام؟ میگم نمی دونم خودت بگو چی می خوای؟ میگی : بستنی می خوام خنده

تو خیابون هزار تا سوال جور واجور داری که همش هم تکراریه بعضی وقتا حوصله ام سر میره واقعا چون تا میام با بابایی یا ملی حرف بزنم سوالای شما شروع میشنکچل

خلاصه که این جملات سوالی شما منو کشته واقعا و ذهن کنجکاوت همش دنبال پرس و جو و حل معماهای کوچیک و بزرگه خوشمزه ی مامانبوس

 

ک

این تفنگ اسباب بازی جدیدت که عزیز جون برات خریده عاشق دوف کردن مخصوصا وقتی نگاه یا حرف کسی باب میلت نباشه زودی دوفش میکنی

ک

 

ک

پدر و پسر ورزشکار صبح جمعه پارک ملت

 

ک

ک

همش بازی بابا محمد و ملینا رو بهم میزدی منم بردمت زمین بازی تا دست از سرشون برداری بتونن یه دل سیر بازی کنن

ک

ک

تو اون گرما با آفتابابی داغ از رو نمی رفتی بازم میری بالا تا سر بخوری خودت میگی: مامان دون داغه!!!!!!

ک

ک

عاشق الاکلنگ مخصوصا تازگیا خالی خالی تکونش میدی بعدش محکم میکوبیش زمین مامانم اینجوری میشهکچل

 

ک

موقع برگشت بسمت بابایی و ملی بردمت دم شیر آب تا حسابی آب بازی کنی اتفاقا بابا اینا هم اومدن و سه تایی خودتونو خیس کردین

ک

موش آب کشیده مامان

 

ک

قربون اون فیگورات برم من خوشمزه منبوس

 

ک

مکان مورد علاقه شما کلوپ پاندا هر وقت بابای ازمون سوال میکنه خب بچه ها حالا کجا بریم شما اول از همه زودی جواب میدی میگی:الوپ پاندا بریم بابا دونخنده

ک

عازم کوهنوردی شدیم با تجهیزات کامل آخه فسقل یعنی اون عصات منو کشته که اول از همه اونو از بابایی میگیری و فیگور کوهنوردا رو به خودت میگیریبوس

 

ک

ک

اینجام قله رو زدیم و نشستیم تا خوراکی بخوریم

ک

سلام همنورد

 

ک

شهر مشهد در زیر قدمای عشقای من

ک

این عکس جریان داره یه روز که حوصله ات از بازی و کارتون و همه چی سر رفته بود رفتی برای خودت یه بالش با دو تا کوسن برداشتی و جایگاه درست کردی بعدم توش لالا کردی به این میگن استراحت عالی ریلکسشن بدون هزینه!

ک

 

ک

رفته بودیم فروشگاه انفرادی برای خرید ماهی و ...... و تو عاشق این ماهی شده بودی دوست داشتی همین جا بمونی و فقط تماشاشون کنی البته روبروشو کله گوسفند بود و یه نیگا اینوری بعدم یه نیگا اونوری مینداختی و کیف میکردی از دیدن نعمات پروردگارت آرام

 

ک

وقتی بابایی منتظر بود توی صف برای پاک کردن ماهیا ما رفتیم طبقه ی بالا و شما با دیدن اسباب بازیا از خود بیخود شدی بعدم دنبال بابایی رو پله برقی داد میزدی بابایی دودایی؟(کجایی) بیا برام اسباب بازی بخر! همه فروشگاه خندشون گرفته بودقه قهه

 

ک

اینجام رفته بودیم خیابون سعدی تا برای بابا محمد کتونی بخریم مامانی هم تا چشمش به لباس ورزشی افتاد برای شما خرید همونجا گفتی تنم کن ! مامانم تنت کرد و عاشق لباسات شدی تو این عکس داری خودتو بوس میکنیبوس

 

ک

از تو اون چشمای معصومت میشه نهایت رضایتو خوند قربون دل پاکت برم من پسرم گلمبوس

ک

خیلی دوستت دارم محقق کوجولوی من همینجوری ازم سوال کن و به تحقیقاتت ادامه بده عسلممحبت

 

پسندها (3)

نظرات (5)

مامان مهراد
12 مرداد 93 13:32
به به چه پسری قند عسلی..... خوردنی.... ریلکسیشن تو قربون. پیرهن تیم ملی تو قربون خواهر نازت رو قربون کوهنوردیت که دیگه خیلی باحاله. دوست دارم عزیزممممممم مرسی مامان مهری مهربونم منم دوستت دارم بخدا
خاله آزی
12 مرداد 93 13:58
ای جووووووونم قربونت برم که هر روز شیرین و شیرین تر می شی کلوووچه ی من دل آلوچه برات یه ذره شده که خب زودتر این یک ماه هم بگذره و بیای پیشم نفس خاله عاشقتم من (راستی اون لاکات منو کشته!) خاله جون منم دلوم برات یه ذره شده خب چه میشه کرد راه دوره باید بسازیم دیگهایشالا فرصت شه بیام پیشت
مامان امیرعلی
13 مرداد 93 9:17
هزار ماشا... به این پسر جیگررر چه دیالوگ باحالی دارین مادر و پسری کلی خندیدم هزار تا بوسش کن از طرف من
مامان ملی و کوروش
پاسخ
ممنون دوست گلم شما هم امیرعلی جان رو ببوس
رومینا
14 مرداد 93 0:31
قربون سوال کردنت بشم من محبوبه جونم کلی خندیدم از سوال کردنهای گل پسری . خیلی باهوشههههههههههههههههههه لباس ورزشی ات هم مبارکت باشه خیلی خوشگله ورزشکار و کوهنورد من مامانی رفته بودم مسافرت باور کن نمیدونم چرا هر بچه ایی که میدیدم فکر میکردم که کوروش جون هست حتی چند بار هم به احسان گفتم ااااا کوروش . دوست وبلاگیم . وقتی میرفتم جلوتر میدیدم که یه کسی دیگه هست کلا تو مسافرت خیلی به فکرتون بودم امیدوارم که روزهاتون قشنگ و شاد باشه مامانی ملی جون و کوروش جونم رو ببوس
مامان ملی و کوروش
پاسخ
مرسی خاله رومینای عزیزم بوس دل به دل راه داره رومینا جون این اتفاق برای منم افتاده گاهی تو خیابون فکر میکنم یکی از دوستای وبلاگیمو دیدم امیدوارم یه روزی بالاخره همدیگرو ببینیم دیدار با شما باعث افتخار منه عزیزم
مامان نگار
14 مرداد 93 7:59
بازم عیدو تبریک میگم .مبارک لباس ورزشیهات پسز گلم .ایشالا تیم ملی
مامان ملی و کوروش
پاسخ
ممنون نگار جان عید شما هم مبارک خانوم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد