این روزامون
سلام بر گل پسر زیبای خودم عشقم این روزا خیلی ددری شدی و اصلا تو خونه بند نمی شی همش میری در آپارتمانو باز میکنی و رو پله ها داد و بیداد راه میندازی و دوست داری ببرمت بیرون. معمولا عصرا میریم پارک رو به روی خونمون و بازی میکنی. تو خونه هم که از در و دیوار بالا میری و ماشالا خیلی شیطون شدی. هر چی هم که بلد نیستی خواهری یادت میده و استادت هست که آموزشای لازمو بده بریم عکسای این دفعه رو ببنیم تا بقیه چیزارو رو عکس برات توضیح بدم:
داری توپ توپ پنیری نوش جون میکنی
پارک خونه (اسمشو گذاشتیم پارک خونه)
عادت کردی از پارک یه راست بری تو سوپر و خرید کنی تازه برای خواهری هم میخری
پدر و پسر عاشق
اینم یه روز دیگه بازم پارک خونه
5شنبه شب 11ام رفتیم سرزمین عجایب و شما و خواهری حسابی بازی کردین
فردا صبحش یعنی جمعه صبح ساعت 6ونیم بیدارت کردم و چون خیلی از شب قبل خسته بودی غر غر کردی و دوست داشتی بخوابی ولی ما تصمیم داشتیم بریم پارک ملت و ورزش کنیم خانوادگی
عاشق تماشای اردکایی انگار از نگاه کردن بهشون سیر نمیشی
افتادی روی زمین منم سوژه گیر اوردم برا عکس
کوروش خوابالو
اینجام دست از سر توپ توپ پنیری بر نمی داری
عینک مامانو کش رفتی و دددددد فرار!
بابا من خوابم میاد بیخیال ورزش!
بازم پارک خونه
یکی از بازیای مورد علاقه ات خمیر بازیه
اینارو خودت به تنهای از ذهنیت خودت درست کردی بدون اینکه حتی من کنارت بشینم و بهت خط بدم
وقتی می خوام لباس عوض کنم فرار میکنی و تو خونه بیشتر مواقع اینجوری لخت هستی
عاشق کار خونه هستی لوبیا ریز کردن سبزی پاک کردن کارایی که مربوط به خانوماست خوش به حال همسر گرامیت البته انصافا این اخلاقت به بابایی رفته!
اینجام روی فرش نازنینم که تازه از قالیشویی اورده بودن جیش کردی شانس اوردیم رو ریشه هاش بود منم زودی شستم و جنابعالی داری با سشوار خشکش میکنی
عادت کردی شبا یه چیزی بغلت کنی و لالا کنی بیشتر مواقع کتاب یا سی دی بغلت میکنی اما این شب خیلی جالب بود داشتیم شام میخوردیم استیک بابا محمد! خسته بودی کاسه تو برداشتی گفتی لالا! منم بردمت تو اتاقو خوابوندمت اما رضایت ندادی باقی غذاتو بدی به من با همون استیک خوابیدی
نکته جالب اینکه همیشه صبح که بیدار میشی سراغ اون چیزی رو میگیری که شب گذشته بغلت کردی و خوابیدی!
بالاخره تصمیم گرفتم ببرمت آرایشگاه و موهای نازتو کوتاه کنم احساس کردم اذیتی و این خودخواهی منه که دوست دارم موهات بلند باشه برای همین صلاح دیدم که موهاتو کوتاه کنیم تا پسرم رنج نبره یه وقتی!
صبح روز 5شنبه من و شما و ملی رفتیم آتلیه و قبل از کوتاه کردن موهات عکس انداختیم عصر که بابایی اومد با هم رفتیم آرایشگاه گوگولی و موهاتو بعد از تقریبا 14 ماه اساسی کوتاه کردیم.
فضای آرایشگاه خیلی خوب بود و برات جالب بود ولی یه کمی ناراحت بودی آخه دوست نداری کسی به موهات دست بزنه ولی تو رو دروایستی گیر کردی و صدات در نیومد
اجازه ندادی برات پیشبند ببندن برای همین همه لباسات پر مو شده بود و همش با دست به من نشون میدادی و میگفتی : مو!
اینجام بغض کردی ولی گریه نمی کنی
آقای آرایشگر خیلی دستش فرز بود و نزاشت اذیت بشی تند تند موهاتو کوتاه کرد دستش درد نکنه
در برگشت بردمت سوپر تا برات موهات ژل بخرم و شما هم درخواست آبمیوه کردی
خوشگل مامان تازه شکلت مثل پسرا شده مثل ماه شدی و لپای نازت معلوم شدن درسته که عاشق موهای خوشگلت بودم و موقع کوتاه شدنشون دلم کباب شد ولی همین که میبینم تو راحتی موقع حمام اذیت نمیشی موقع لباس عوض کردن موهات کشیده نمیشه و تو هوای گرم عرق نمیکنی و سرت نمیخاره کافیه منم راضیم و دلم برای اون موهای خوشگلت نمیسوزه ایشالا بزرگتر که شدی باز موهای خوشگلتو بلند کن البته اگه خودت دوست داشتی من که خیلی عاشق موهای بلندتم
ادامه جریانات روز جمعه رو تو پست بعد میزارم