آخر هفته ای دیگر و ددری دیگر
پسر گلم حسابی ددری شدی و تو خونه بداخلاقی میکنی صبح که از خواب بیدار میشی همش نق میزنی و بازیای فکری و ماشین بازی اصلا راضیت نمی کنه همش میگی پارک تاب تاب ددر . از اونجا که طرف صبح هوای پارک گرمه مجبورم تو خونه سر گرمت کنم ولی نمی شه و بیشتر مواقع بدخلقی میکنی اما بگم از بیرون و اخلاق بیرون از خونه هفته پیش که نیشابور بودیم رفتیم باغ بابابزرگ پارسا و پویا اونجا جیک نزدی همه از آروم بودنت تعریف میکردن و خوششون اومده بود انقدر پسر آقایی هستی حالا باید بیان ببینن تو خونه چه جور جیگر منو میخوری با غرغرات! خلاصه اون روز اصلا کسی صدای غر شما رو نشنید و همه عاشق اخلاق گلت بودن برای خودت میچرخیدی و بازی میکردی و خیلی هم حرف گوش کن بودی! اما روز بعدش یعنی شنبه تا چشم باز کردی غر غر زدنا شروع شد بهانه ای برای خودت یافتی و غر زدی! خلاصه بگم خیلی ددری هستی و تنها راه آروم کردنت موقع ناراحتی ددره!
حالا عکسای جمعه هفته پیش یعنی 19 اردیبهشت رو ببین
صبح جمعه خونه پویا جون بودیم از خواب پاشدی و با یه عالمه اسباب بازی جدید روبرو شدی خیلی هیجانزده بودی
تو باغ صدای خروس و پرنده ها میاد و شما داری تجربه جدیدی میکنی گوشاتو میگرفتی و به صداها گوش می دادی
بازم عاشق آب بازی یه حوض آب گیر اورده
اینجا دوستت پویا بهت ملحق شد
یه وقت عقب نمونید!
پفک خوردن با رقص و قر
فقط پویا رو داشته باش چه حسی گرفته
از همه جا باید سر در میاوردی برای همین رفتی رو بالکن طبقه بالا
لابلای علفا ولو شدین . من و مامان هانیه تند تند عکس گرفتیم
یه عکس چهارتایی خانوادگی
عکس پدر و پسری
و خواهر برادری
هندونه میخوری دولپی
اون روز خیلی به شما وملی خوش گذشت حسابی بازی کردید و آزاد بودید تو طبیعت شبشم رفتیم خونه عمه معصومه و ساعت 10 شب بسمت مشهد حرکت کردیم 12 رسیدیم خونه له لورده بودیم و همگی بیهوش شدیم