ماجرای کوتاه کردن موهای قشنگت
کوروش نازم سلام تو این پست جریان کوتاهی موهای خوشگلتو برات نوشتم بخونش:
موهای نازت خیلی خیلی بلند شده بود در حقیقت از اسفند 91 که برده بودمت آرایشگاه تا حالا قیچی به موهات نخورده بود بجز جلوی موهات که خودم چند وقت یه بار تو حمام کوتاش میکردم راستش از فرم موهات خیلی خوشم میومد و دلم نمی اومد تا کوتاهش کنم مدل و رنگ موهات کپی ملینا جونمه وقتی ملی هم کوچولو بود هر بار موهاشو میزدم بعدش پشیمون میشدم چرا کوتاهش کردمتا اینکه به اصرار بابایی و البته بخاطر اینکه خودت راحت شی و موهات تو صورت نازت نره تصمیم گرفتیم موهاتو کوتاه کنیم. این عکسا روز قبل از کوتاه شدن موهاته نشون میده موقع عوض کردن لباسات چقدر مو میره تو صورت خوشگلت:
برخلاف دفعه پیش که گذاشتی آرایشگر خودم موهاتو بزنه این دفعه تا پیشبند رو بست زدی زیر گریه و در عرض فقط 10 الی 15 ثانیه که داشت پیشبند رو باز میکرد آنچنان اشکی ریختی که جلوی پیشبند خیس آّب شد خلاصه نشد که نشد تو فکر بودم تا یه آرایشگاهی مخصوص کودکان پیدا کنم. تو تهران این جور جاها رو سراغ داشتم ولی مشهد نه تا اینکه با پرس و جو از یکی از اقوام شنیدم که تو خیابون کوهسنگی یه جایی هست که مخصوص بچه هاست آدرس گرفتیم و یه روز جمعه( که ایکاش جمعه نبود واسه اینکه شلوغ بود و کار خراب شد )با بابایی بردیمت.وقتی وارد شدیم آقای آرایشگر محترم دوید جلوی در و بغلت کرد و بوسیدت شما هم( از اونجایی که با آقایون میونه ی خوبی داری)سریع رفتی بغلش و ارتباط خوبی برقرار کردی دو نفر خانوم هم بودن که با بچه ها بازی میکردن اومدن برات حباب درست کردن و کارتون گذاشتن و ..... همه چیز داشت خوب پیش میرفت که یهو یه نی نی ناقلا زد زیر گریه و انقدر اشک ریخت که نگو یعنی همزمان که آرایشگر موشو کوتاه میکرد اونم گریه میکرد و شما با اون چشای قلمبه و گردت نیگا میکردی و کمی نگران شدی همین جور که بازی می کردی سرتو بالا می کردی و بهش زل میزدی. کار خراب شد همین باعث شد که نزاری پیشبند و ببندیم و وقتی آقای آرایشگر اومد سراغت تو هم زدی زیر گریه خلاصه با اشک و گریه و زاری موهاتو کوتاه کرد و خیلی بد بودآخه تکون هم می خوردی و اونجور که باید نمی شد رو موهات کار کرد. ملینا جون خیلی عصبانی شد و از اونجا زد بیرون تا صدای گریه ات اذیتش نکنه همش می گفت خوب ولش کنین بابا نمی خواد موهاشو کوتاه کنین خودمونیم این خواهری خیلی هواتو داره برو حالشو ببربا هر سختی و مصیبتی که بود تموم شد ولی اصلا خوب نبود فکر می کردم ارتباط خوبی بگیری و اذیت نشی ولی نشد که نشد.بعد از سوار شدن تو ماشین انقدر خسته بودی که بیهوش شدی و تا چند دقیقه هم تو خواب دل دل میزدی.بمیرم الهی آخه چرا انقدر شلوغ کردی مامان
اینم عکسی هست که بعد از حمام کردن گرفته شده و ملی تل خودشو گذاشته روی سرت: