فرار از خواب
سلام پسرکم احوالت چطوره؟این روزا خیلی شیطون بلا شدی و همش دوست داری با یه نفر بازی کنی همه هوش و حواست دنبال بازی کردنه تا اونجایی که حتی حاضر نیستی بخوابی و موقع خواب بعدازظهر و شب از خوابیدن فرار میکنی
تقریبا یه هفته ای بود که مشکل خوابت خیلی بیشتر شده بود طوری که بعدازظهر یا با گریه و دادو قال میخوابیدی یا خوابیدن رو انقدر به تعویق می انداختی که باعث دردسر دیگه ای میشد و با دیر خوابیدت برنامه ی خواب شب هم بهم می خورد تا اینکه تصمیم گرفتم دیگه جلوی فرار تو بگیرم و برای خواب قانون بزارم اوایل مقاومت میکردی و خیلی گریه می کردی که ولت کنم بعداز ظهرا تا میبردمت تو اتاق داد و بیداد میکردی و میگفتی :نه نه و بعدشم ملینا رو صدا میزدی که بیاد میانجیگری کنه.تا ملینا میومد تو اتاق میچسبیدی تو بغلش و دیگه تو بغل من نمیومدی سرتو رو شونش میزاشتی و ملی رات میبرد و خوابت میگرفت. طفلک ملینا دستاش ضعف میرفت تا میومد بزارت تو بغل من باز میزدی زیر گریه و میچسبیدی بهش و ملی هم تحمل میکرد تا خوابت سنگین بشه.
شبا هم تا چراغا خاموش میشد داد میزدی که نه نه اونه! یعنی روشنش کن ولی دیگه فایده ای نداشت چون باید میخوابیدی چند روزی سر و صدا ها ادامه داشت تا اینکه فهمیدی مقاومت بیفایده است و باید قوانین رو رعایت کرد و گریه زاری کاری از پیش نمی بره. حالا دیگه عادت کردی و تا میگم وقت خوابه میخوام چراغا رو خاموش کنم یه کم غر میزنی و بعد سرتو میزاری رو شونم و میخوابی.تازگیا هم عروسک خرسیتو بغل میکنی و با اون میخوابی بهش میگی:EDI(خرسی)
قربونت برم امیدوارم از دست مامانه(منو مامانه صدا میکنی) ناراحت نشی آخه این قوانین اول از همه برای آرامش خودته و بعد برای همه ما.
دوستت دارم پسر عاقل و حرف گوش کن من