کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

قندک مامان

15 تا 18 ماهگی کوروش

1392/11/1 11:49
1,650 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسرخوشگلم کوروش جونم سلام قلبعسلم امروز اومدم تا بعد از مدتها از شما بنویسم و عکسای نازتو بزارم ماچاول از همه باید بهت بگم که خیلی بلا شدی از دیوار راست بالا میری بشدت استقلال طلبی و دوست داری یه کارایی رو خودت انجام بدی بعضی از این کارا خطرناکم هست و وقتی می خوایم جلو شما رو بگیریم خیلی عصبانی میشی و اون وقته که دهان نازنینت رو تا جایی که توان داری باز کرده و فریاد میزنی و اشکای چشماتم مثل ابر بهاری سرازیر میشهگریه

کوروش جونم شمل پسر زرنگ و باهوش و البته پر جنب و جوشی هستی عاشق بلندی و ارتفاعی علاقه زیادی به بالا رفتن از مبلا داری و چون من خیلی حساس هستم اینو فهمیدی و بعضی وقتا که دوست داری بیشتر بهت توجه کنم مخصوصا میری بالای مبل و به من نگاه میکنی تا بیام طرفت و باهات بازی کنمشیطان

رو لبه ی مبل میشینی و سر میخوری پایین و خودت رو میندازی رو کوسنا و غش غش میخندیقهقهه

تو رقصیدن مهارت زیادی پیدا کردی به محض شنیدن موسیقی شاد شروع به رقص می کنی تازگیها خجالت کشیدنو یاد گرفتی وقتی ما میخندیم میری پشت دیوار و یواشکی میرقصیخجالت

گاهی هم دستاتو میزاری روی صورتت یا زبونتو قلمبه میکنی و یه ادایی درمیاری که میخوام بخورمتماچ

عاشق طبیعت و پارک هستی تو خونه ی جدید یه پارکه وقتایی که هوا خوبه میبرمت اونجا و بازی میکنی ولی وقتی سرده ونمیشه بریم میای پشت پنجره و پارکو نیگا میکنی میگی:آبو  اونه    بالا بالا  لوله...........

به زبون خودت یه چیزایی میگی و ذوق میزنی.

به محض شنیدن کلمات جدید به زبون میاری مثل طوطی صدای حیوانات رو میشناسی و وقتی ازت میپرسم به درستی جواب میدی. اندامای بدنت رو میشناسی دست پا چشم بینی دندون مو همه رو با دستات نشون میدی و گاهی هم اداهایی درمیاری که جالبه مثلا برای بینی دماغت رو کوفته میکنی و فین فین میکنی یا برای گوش گوشاتو میگیری و میگی: دی   دی! دی  دی !  این کارو بابایی یادت داده.

برای شیکمت لبلستو میدی بالا شروع میکنی به طبل زدن!

علاقه زیادی به مداد رنگی و کاغذ داری و ساعتها با نقاشی کردن سرگرم میشی. تازگیها روی دیوارم خط میکشی!

به کیف ابزار بابایی خیلی علاقه داری و تا میبینیش داد و قال راه میندازی کارای بابایی رو تقلید میکنی پیچ گوشتی رو برمیداری و میری سراغ کابینتاچشمکبرایهمین برات اسباب بازیشو خریدیم ولی زیاد علاقه نشون ندادای و انگار واقعیش برات جذابتره

کلا پسر آروم و خوبی هستی و اگر یکی کنارت بشینه و باهات بازی کنه خیلی خوب سرگرم میشی ولی از تنهایی بدت میاد و گاه بهت توجه نکنم عصبانی میشیعصبانیگفتم بشدت استقلال طلب شدی و یه کارایی هم خطر داره و اونجاست که عصبی میشی عکس العملت متفاوته گاهی قهر میکنی میدویی تو اتاق حتی اگه چراغ اتاتق خاموش باشه ترمز میبری و بدو بدو میری تو اتاق - گاهی وقتا میای بغلم و سرتو محکم میزنی تو سینه ی من یا گازم میگیریکلافهکار بدی که میکنی اینه که از پشت محکم خودتو میکوبی زمین و گاهی کله ات داغون میشه و کلی گریه میکنی و مامان کلافه میشه وقتی کوچولوتر بودی راحت حواستو پرت می کردم ولی الان خدا نکنه به چیزی پیله کنی تا اونو به دست نیاری ول کن نیستیمتفکر

خدا نکنه با ملی میونتون خراب بشه البته بیشتر موقع ای این جوری میشه که شما میری سر وسایلش و کلافش میکنی دقیقا به اون چیزایی که حساسه دست میزنی و تا حالا خسارات فراوانی وارد کردی( دو تا سی دی_ کتاب به تعداد بیشمار_ خودکار _پاکن_بازی فکریش و و و و)

شیکمو و خوش خوراک تشریف داری و همه چیز می خوری فقط کافیه شیکم مبارکتون سیر باشه شما هم خوش خلقی ولی خدا نکنه گرسنه باشی یا میوه نداشته باشیم دیگه اون روز برای مامان بدترین روز دنیا میشه مرتب میری سراغ یخچال و غر میزنی عاشق میره و از همه بیشتر لیمو شیرین و پرتقال گاهی دو سه تا از هرکدوم میخوای همه ی میوه ها رو دوست داری و گفتم چیزی نیست که دوست نداشته باشی البته به جز خرمالو ازش متنفری و قیافتو جمع و جور میکنیسبز

باری صبحونه توپای پنیری رو دوست داری که با پنیر گردو و نعنا و نون ریزه برات درست مینک وقتی بیدار میشی و گرسنه هستی میگی : توپ توپ یعنی برام توپ درست کن تا بخورم! چای بیسکویت هم خیلی دوست داری ولی از نون سوخاری خوشت نمیاد!

بازی مورد علاقه ات آب بازی هست ساعتها تو وان آب سرگرم میشی یاد گرفتی که با باقیمونده ی آبی که برای خوردن بهت میدم بازی کنی دستتو میکنی تو لیوان و آبا رو می مالی به در و دیوار نیشخند

اگر با تلفن حرف بزنم و تو دوست نداشته باشی گوشی رو ازم می گیری میبری یه گوشه قایمش میکنی. اگه بخوای برات کاری بکنم میای دستمو میگیری میگی: علی یعنی بلند شو کارت دارم !

خودتم موقع بلند شدن از جات میگی:علی!

نکته ی جالب:یه روز وقتی رفته بودیم مهمونی یکی از بچه ها اذیتت می کرد و گاهی هلت می داد تو اولش واکنشی نشون نمی دادی ولی یکی دو بار که مورد حمله قرار گرفتی انگار دوزاریت افتاد که باید از خودت دفاع کنی با کمالتعجب دیدم دفعه سوم تا اومد طرفت تا هلت بده اخماتو کردی تو هم و زدیش و به زبون خودت یه چیزایی بهش گفتی! این واکنشت برام خیلی جالب بود وقتی دیدم از خودت دفاع می کنی خوشم اومد.

یه روز اومدی تو آشپزخونه و دستتو بلند کردی و گفتی سلام انگار با یکی دست دادی! مونده بودم منظورت چیه با کی سلام و حالو احوالمی کنی چند بار تکرار کردی تا اینکه سعی کردم مسیر نگاهت رو دنبال کنم خیلی جالب بود وقتی فهمیدم داری با دستکش ظرفشویی سلام و احوالپرسی میکنی!قهقههاز خنده مرده بودم انقدر چلوندمت که دلم خنک شد.

اگه بابایی منقل کباب برپا کنه از دست تو راه فراری نداره به سرعت برق خودتو میرسونی و میگی" باد باد یعنی بادبزنو رد کن بیاد!

عروسکتو پرستاری میکنی مثل مامانا بغلش میکنی رو پات میخوابونی بهش شیر میدی لالایی براش میخونی!

وقتی سوار ماشین میشیم اولین کاری که میکنی اینه که ضبط ماشینو روشن کنی و نای نای بزاری بعدم شروع میکنی به رقصیدن و آواز خوندن!

این خلاصه ای بوداز کارایی که تو ماههای 15 تا 18 ماهگی میکردی که من نوشته بودم تا یادم نره و بتونم تو فرصت مناسب اینجاوارد کنم تابرابیادگاری بمونه عشقم

حالا عکسای نفسم :

کوروش در حال ملافه بازی (15 ماهگی)

ک

ک

 

وقتی داشتم اسبابا رو جمع میکردم آقا کوروش از قافله عقب نمی موند و حسابی صفا می کرد:

ک

ک

ک

ک

ک

ک

اینم آقا کوروش درحال انجام حرکات نمایشی روی کارتن بزرگی که با دست مبارک خودش تیکه تکه کرد البته همراه با کوزه ی آب که نمی دونم کوزه اینجا چه نقشی رو بازی میکرد براش؟!

 

ک

ک

 

اینجا هم رفته بودی بالای نردبون و هیچی جور رضاست نمی دادی بیای پایین بابای بیچاره دو ساعت معطل جناب عالی بود:

ک

 

روز اسباب کشی یهو غیبت زد بعد صدای داد و بیدادت بلند شد وقتی پیدات کردیم در این حالت بودی:

ک

 

 

اینجا خودت اومدی بیرون و ملینا رو فرستادی تو ویترین:

ک

 

بعد از کلی آتیش سوزوندی و کمک کردن موقع اسباب کشی بیهوش شدی اونم لخت وعریان:

ک

 

ژستای آنچنانی موقع لمبوندن موز:

ک

ک

 

ک

ک

 

اینم تور اسباب بازیات که سه سوته پاره شد:

ک

 

اینم پیچ گوشتی اسباب بازی و واقعی که در حال مقایسه اونا هستی:

ک

 

اینجا اولین روز مدرسه ها بود و دلت حسابی برای جزوندن ملینا تنگ شده بود برای همین قیافت ناراحته انگار یه چیزی کم داشتی :

 ک

ک

 

وقتی ملی اومد از خوشحالی پر دراوردی ولی ملی بیچاره از خستگی ولو شده بود تو از سر و کولش بالا میرفتی نمی زاشتی بخوابه:

ک

ک

 

تاب تاب شما مکانی برای بازی و البته لالا کردن به روش ملینا:

ک

 

اینجا رفته بودیم باغ وحش اولش خواب بودی وقتی بیدار شدی کنار قفس ببرا بودیم از هیجان چشمات گرد شده بود و میگفتی : جوجو جوجو!

 

 

 ک

 ک

خیلی از باغ وحش خوشت اومده بود و یه لحظه از دیدن حیوونا چشم برنمی داشتی:

ک

 

 

اینجا هم با ملی تاب تاب بازی کردین اونم دو بار:

ک

ک

 

داری به قول بابایی جابازی میکنی:

ک

ک

 

 این لباساتو از ویلاژ توریست خریدیم عاشق این تیپتم:

ک

ک

 

اینجا تازه از خواب پا شدی و پف کردی بالای ابروتم زخمی شده :

ک

 

بازم طبیعت و کوروش خوشحال:

ک

ک

 

اینجا هم از پارک اومدیم به بهانه ی آب خوردن می خواستی آب بازی کنی:

ک

ک

 

کوروش ژولی پولی:

ک

 

باغ گلها:

ک

ک

 ک

ک

ک

ک

 

اینجا داری توپای پنیری می خوری و موقع عکس گرفتن یاد گرفتی فیگور بگیری:

ک

ک

 

پارک کنار خونه:

ک

ک

ک

 

یه کفشدوزک پیدا کردی و با اون دستای تپلیت می خواستی برداریش:

ک

 

در حال خوردن میوه های رنگارنگ:

ک

ک

 

قرار با دوستای خردادی شما(پردیس خانوم_ فرناز خانوم که از تهران اومده بود _ روژین خانوم) تو پارک ملت:

ک

ک 

 

پا تو کفش بزرگترا:

ک

ک

 

ک

ک

ک

 

ک

 

ک

 

بازم تو پارک و ژستای آنچنانی:

ک

ک

ک

پسر ورزشکار ما با مهارت با دستگاهها بازی میکنه:

ک

ک

 

اینجا هم بابایی شیطونی کرد که نزدیک بود با شما بیافته تو آب که خدا رحم کرد ولی شما خیلی ترسیدی و گریه کردی:

ک

ک

 

داری هواپیما رو نگاه می کنی:

ک

 

یه شیمک لخت و خوشمزه:

ک

 

اینجا هم مچ بابایی رو کنار منقل گرفتی و باد باد میکنی:

ک

قربون صورت و دستای ذغالی شما برم الهییییییییی:

ک

 

روزی که واکسن 18 ماهگیتو زدی پاهات درد می کرد و نمی تونستی راه بری برای همین رو مبل لم دادی و مشغول تماشای سی دی و خوردن سیب هستی:

ک

ک

 

دماغ خوشگلتو با دستمال کاغذی پاک می کنی:

 

ک

اینا همه ی عکسای شما تا پایان 18 ماهگیت بود عسلم امیدوارم خوشت اومده باشه.

راستی یه چیز دیگه دندونای 5 و 6 شما تو این مدت در اومدن و بالا پیش دوم بودن. مبارکت باشه نفسمتشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

فاطمه(مامان متین)
3 بهمن 92 0:20
سلام خوشحالم از دیدنتون دلمون براتون تنگ شده بود ممنون که بهمون سر زدید کوروش جان چقدر بزرگ شده [سلام مامان متین جون ما هم دلمون تنگ شده بود کوروش هم بزرگ شده هم شیطون]
رومینا
3 بهمن 92 8:49
سلامممممممممممممممممم خوبید؟ نمی دونی چقدر ذوق زده شده وقتی دیدم که اومدید . کوروش جون و ملینا جون . ماشالله بزرگ شدن . خیلی دوستشون دارم . [پا سلامممممممممم عزیزم منم خیلی خوشحالم که برگشتم ممنون از محبتت رومینا جونم
زهره جون
3 بهمن 92 19:16
الهی کوروش بلاااااااا کلی به ژستاش خندیدم.. خونهنو مبارک محبوبه جان .. هزار ماشالله به اقا کوروش خواستنی با این شیطنتاش . راستی نظر قبلیمو تایید نکنیا .. یادم رفت خصوصیش کنم
مامان ملی و کوروش
پاسخ
سلام زهره جون نمی دونی چقدر ذوق کردم از دیدن اسمت . ممنون اومدی به وب ما مبینا و الینا قلقلی رو ببوس
مينا مامي سام
6 بهمن 92 11:49
واااي چقدر عكس گذاشتي. خيلي نازه عكساشون. چه كردي تو اسباب كشي از دست بچه ها. خيلي اسباب كشي سخته. مخصوصاً اگه تنها باشي. اما تو خيلي زرنگي اون عكسش كه رفته سراغ وسايلت يا تو ويترينه خيلي با نمكه
مامان ملی و کوروش
پاسخ
خیلی سخت بودمرسی مینا جون خجالتمون نده دیگه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد