کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

قندک مامان

نفسای مامان در تهران

1392/6/14 10:35
1,049 بازدید
اشتراک گذاری

تو این پست عکسای ملینا و کوروش در تهران رو می زارم دو هفته ای که تهران بودیم مامان جونم و خواهر مهربونم آزی حسابی زحمت کشیدن و خجالتمون دادنخجالت کوروش خان که همه ی خونه عزیزشو زیرو رو کرد و عزیز مجبور شد همه چیز رو از دست آقای کنجکاو جمع و جور کنه تا کمد دیواری ها و دمپایی های تو بالکن و لباسشویی و لباسای تو کمد و در پوش لوله بخاری و ............... از دست کوروش در امان نبودن خلاصه حسابی شیطونی کرد و از در و دیوار بالا رفت. ملی خانومم که با خاله آزی حال می کرد و همش به ددر دودور بود یه روز پارک لاله یه روز ساعی _ آب و آتش_ پارک دانشجو خلاصه همش ددر بودیم و حوصلش سر نمی رفت.خاله مریم و خاله آرزو آجی های مهربون خودمم که خیلی زحمت کشیدن.راستی یه شبم تولد آریا جونم بود که خیلی خوش گذشت. همه چیز عالی بود به جز یه چیز اونم نبودن بابا محمد بود که ما همه دلمون واسش تنگ شده بود مخصوصا ملینا و کوروش البته شبا تو اوو باهاش چت می کردیم و روزا هم تلفنی حرف می زدیم. کوروش گوشی رو می گرفت و راه می رفت دور اتاق و تند تند یه کلماتی رو به زبون می اورد: الو بابا ادی ......... نانی .. ادووووووو.......اینه ......... گاهی دستاشم تو هوا تکون می داد مثل آدم بزرگا ژست می گرفتنیشخندملینا هم که تا گوشی رو  می گرفت سر درد و دلش باز می شد از همه اتفاقاتی که می افتاد تعریف می کرد و گاهی هم پیاز داغشو زیاد می کردشیطان

  • این دو هفته به سرعت گذشت و فقط خاطره ی روزای خوش به یادگار موند ما الان برگشتیم مشهد و از مامانی جونم و بابای خوبم و خواهرام و داداشی ها دورم ولی خیلی دوسشون دارم و همیشه به یادشون هستمقلببغلاز خدا میخوام همشون رو زیر سایه خودش سالم و شاد نگه داره که این از همه چیز بیشتر می ارزه

حالا عکسا:

ک                   ک

اولین روز در تهران داریم میریم خونه مری جونم(خاله مریم)

 

ک

 

ک                                ک

 

خونه خاله مریم در حال لمبوندن رنگارنگ و انگور

 

ک               ک

ک

ک                       ک

ک                   ک

قلقلی های من تو خونه ی عزیز مهربون

 

ک

 

ک              ک

 

جشن تولد آریا جونم

 

ک

 

تخم مرغای رنگی که خاله آزی برای ملینا درست کرده

 

ک                 ک

 

ک                   ک

 

کوروش ذوق زده و هاج و واج در پارک آب و آتش

 

ک

ک

ک

 

بازم داره شیطونی میکنه و همه ی کتابای خاله آزی رو انداخته و دکوراسیونشو بهم ریختهشیطان

 

ک                      

 

کوروش تو روز  تولد آریا

 

ک                   ک

 

حالا خونه ی خاله مری رو بهم میریزم شیطان

 

ک

کوروش تا چشمش به عمو حسن میافتاد دستاشو باز می کرد و می پرید بغلش تا ببردش ددربغل

 

         ک

ک کک ک

ک ک

 

مراحل وارد شدن دست مبارک آقا کوروش به داخل قفس بلدرچین

 

ک  ک

 

اینجا هم برای اینکه بدون مزاحم بتونه به کارش برسه مامانی رو از تو بالکن بیرون میکنهابرو

 

ک

ملینا و آریا در  حال اجرای نمایش(ملی در نقش خانووم بهار و آری در نقش آقای تابستون)

 

ک ک

ک ک 

ک ک

ک

موقع برگشت توی قطار ملینا خانوم داره فیلم تماشا میکنهمژه ولی کورش بلا از در و دیوار بالا میرهشیطان

 

ک ک 

ک ک

                

 صبح ساعت 6 و نیم کوروش از خواب بیدار شد و تازه بیرون رو دید و خیلی ذوق زده شده برای دقایقی نه چندان کوتاه سر جاش میخکوب شده بود و بیرون رو تماشا می کرد

 

ک ک

طلوع زیبای خورشید و کوروش محو تماشای اون

 

ک ک

 

ک

 

اینم خانوم خوش خواب که از قافله عقب موند و طلوع خورشید رو ندیدخمیازه

 

این کل عکسای جیگرای من بود فقط نمی دونم حواسم کجا بود که موقع تغییر سایز خیلی کوچولوشون کردم بعدم که فهمیدم دیگه حسش نبود که دوباره تغییر سایز بدم به بزرگی خودتون ببخشیدخجالت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مرجان مامان آران
17 شهریور 92 11:12
به به همیشه به سفر و گردش عزیزمممممممممممم
حسابی اتیش سوزوندنو شیطونی کردنا
معلومه خوش گذشته بهتون عزیزمممممم
شاد باشیددد


آره حسابی خوش گذشت بهشون،مرجان جون من اومدم وب شما عکسای آران تپلی رو دیدم خوشحالم حالت خوبه امیدوارم بسلامتی بارانی دنیا بیاد نتونستم برات نظر بزارم،امیدوارم اینو ببینی
رومینا
19 شهریور 92 13:48
از دست کارهای موروش جونم از خنده غش کردم دیگه خیلی عشق به خدا من که عاشقشم اگه دختر داشتم دو دستی بهت میدادمش کوروش جونم .


کآری نداره رومیناجون یه دختر برای پسر ما بیار بخدا منم از خدامه
مامان ایلیا
24 شهریور 92 13:50
سلام عزیزم.دیگه بیخبر میاید اینجا و میرید دیگه.خیلی خوشحال میشدیم اگه میومدید پیشمون.قربون اون 2تا جیگر هم بشم من که درهرحالی نازن.هزارماشاالله مردی شده کوروش جونم واسه خودش.هردوشون رو ببوس


شرمنده عزیزم بخدا فرصت نشد بیام پیشتون اتفاقا تو جاده که بودیم نزدیکای کرج با محمد یادتون کردیم ولی بچه ها خیلی بهم ریخته بودن،ایشالا دفعه بعدحتمامیام دلم برای ایلیا ی خوشگلم تنگ شده
علامه کوچولو
25 شهریور 92 18:23
با نام رضا به سینه ها گل بزنید
وز اشک به بارگاه او پل بزنید

فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامان ما دست توسل بزنید


*********************

سلام عیدتون مبارک:التماس دعا






سلام ممنون عید گذشته شما هم مبارک

زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
2 مهر 92 4:53
به شهر شلوغ پلوغ ما خوش امدید
هلیا دخمل خوشگل
16 مهر 92 19:12
نی نی ما به دنیا اومد خانمی نمیای سر بزنی


وای عزیزم خوش اومدی دخی نانازم قدمش مبارک باشه مامانی،شرمنده نیومدم نتم قطعه
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
17 مهر 92 3:55
زیبا ترین هدیه هستی کودک زیبای اریایی روزت مبارک


مرسی خاله مهربونم بوس
مرجان مامان آران و باران
17 مهر 92 11:08
روزت مبارک عزیزم


مرسی خاله جون بوس
مامان ایلیا
19 مهر 92 9:36
سلام عزیزم.خیلیوقته نه وبلاگ کوروش جون آپ شده و نه ملی جون.نظرات رو هم تایید نکردین.نگرانتون شدم.هرجا هستین خوب و خوش باشید الهی


سلام گلم ببخشید شرمنده که نگران شدید،تو پست آخر توضیح دادم،دوستون دارم
پگاه مامان آرتین
21 مهر 92 10:34
به به چه بچه های گلی به خصوص کورش بلا.کورش جان هرکاری دلت خواسته کردی خاله جون.بوسسسسسس


مرسی خاله جون چه کنیم دیگه دوست آرتینم دیگه
مامان ایمان
9 آبان 92 2:14



@-}--@-}--@-}--
مرضیه
9 آبان 92 15:24
ماشالا به همه کوروشا همه کوروشا رو باید خورد


مرسی خاله واقعا همشون خواستنی هستن
خاله ی ادریس :)
30 دی 92 18:42
گلم سلام خوبی ؟ نی نی نازی ان خدا حفظ کنه عزیزم شما اهل کدوم شهرین ؟ خوش بگذره بیا پیش نظر فراموووووش نشه دوست خوووووبم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد