عکس از تهران و شمال_اسباب کشی _یه مامان گرفتار
دخمل گلم _پسمل گلم سلام به روی ماهتوناین روزا مامان خیلی کم میاد تو اینترنت و وبلاگتون رو به روز میکنه چون مامانی حسابی گرفتارهآخه از وقتی برگشتیم مشهد دنبال خونه بودیم و بعدشم که باید اسباب اثاثیه رو جمع میکردم تا زودتر بریم خونه ی جدیدآخه خونه ی خودمون هنوز آماده نشده و باید یه سال بریم تو یه خونه ی اجاره ای تا ایشالا خونه ی خودمون آماده بشهخلاصه بعد از کلی گشتن دنبال یه خونه ی مناسب بالاخره من و بابایی یه خونه ی خوب پیدا کردیم فقط تنها ایرادش اینه که طبقه ی 4 بدون آسانسورهولی خب تو خونه خیلی مرتب و خوبه و از خونه ی قبلی بزرگتره که ارزش دارهحالا قراره اگه خدا بخواد جمعه اسباب ببریم یکی دو روزه که مشغول تمیز کردن و بردن مقداری اسباب هستیم و من خیلی گرفتارم و نمی تونم زیاد بیاد و عکسای گلگلکامو بزارمالان که کوروش خوابید گفتم بیام و یکمی عکس بزارم آخه بعد از اسباب کشی هم ممکنه تا وصل شدن مجدد اینترنت نتونم بیام و وبلاگتونو به روز کنمحالا بریم عکسای عشقای منو ببینیم:
اول عکسای باقی مونده از سفر شمال:
کوروش برای بار اول بلال می خوره
ساحل سی سنگان برای خوردن ناهار وایستادیم کوروش و ملینا حسابی ماسه بازی کردن
بابایی داره ماهی هایی که از محمودآباد خریدیم رو کباب میکنه
کوروش بادبزن بابایی رو به زور گرفته و بهش نمی ده
ملینا خانوم تا لب آب می رفت و فرار می کرد
کوروش خوشحال روی ماسه ها بدو بدو میکنه و ذوق میزنه
قلعه ی ماسه ای رو خراب کرد
حالا با پا لهش میکنه
دوباره با دست
حالا ملینا هم به جمع خراب کارا می پیونده
ماسه ها رو روی سرش میریزه
کوروش کله فرفری
کوروش بعد از یه عالمه آب تنی و ماسه بازی از حموم برگشته و از شدت خستگی بیهوش شد
دخمل گلم تو حیاط ویلا با بابایی جوجه کباب درست میکنن
جواهرده منطقه ی صفارود کوروش بازم ریلکس شده و لالا کرده
بابای شیطون خودشو انداخته وسط عکس دخی
عجب طبیعت زیبایی البته ملی خانونم زیباترش کرده
ملی و مامانی تو جنگلا شیر شدن!
این عکس خوشگلم ملینا خانوم ازمون گرفته فقط نمی دونم چرا بابایی انقدر اخمو شده
شهربازی تله کابین رامسر -مامانی و بابایی هم از فرصت استفاده کردن و سوار فنجون شدن
خوش تیپ مامان
اینم شیطون بلای مامان که نمی زاره ازش عکس بندازم و یه عکس یواشکی
کوروش بلا تو ماشین از در و دیوار بالا میره و مامان این شکلی میشه=
بازم جواهرده(صفا رود)
بازم کوروش تو طبیعت ریلکس شد
کوروش با بادبزن کوچولوش
اینم یه عکس هنری از مامان عکاس
و یکی دیگه
تو راه تهران تو جاده چالوس ملی پاهاش یخ کرد انقدر که آب رودخونه سرد بود
و یه عکس دیگه از ملینا
خیلی زیاد شد فکر کنم بهتره عکسای تهران رو تو پست بعدی بزارم معلوم نیست کی بیام و دوباره عکس بزارم فقط امیدوارم این اسباب کشی به خوبی و خوشی تموم شه تا من یه نفس راحت بکشم. عزیزای مامان فعلا خدانگهدار تا پست بعدی