پسر باهوش ما و دست گل به آب دادنهاش
عزیز دل مامان سلام این روزا شما خیلی شر و بلا شدی و مرتب یه دسته گل به آب میدی. در ضمن خیلی باهوش و ذکاوت هستی و تقریبا هر روز که چه عرض کنم هر ساعتی از زندگیت یه چیز تازه رو تجربه میکنی یا یه کلمه ی تازه به زبون میاری و زندگیت فوق العاده پر بار و تجربه است شایدم برای همین پر از انرژی و انگیزه هستی و روزات اصلا تکراری و خسته کننده نیست. کاش روزگار همه ما اینجوری می گذشت و هممون اینجوری پر از انگیزه و تلاش بودیم.
پسر گل ما خیلی باهوش و زرنگه هزار ماشالا به جونش. دامنه ی لغاتش که به سرعت در حال گسترشه و روزی چند کلمه ی تازه به زبون میاره. در مورد اتفاقات و ماجراهای روزمره هم هر روز یه چیز تازه کشف میکنه و در کمال ناباوری تحویل ما میده. تو این پست می خوام در باره چند تا از اتفاقات و مسایلی که باهاشون ما رو متعجب کردی برات بنویسم تا بعدها بخونی و لذت ببری.
اول از همه بگم که خیلی تقلید میکنه هم کلماتی رو که مینوی مثل طوطی تکرار میکنی و هم کارایی رو که میبینی.مثلا یکی از کارایی که تقلید میکنی ادکلن زدنه که میری جلوی میز دراور و شیشیه ی ادکلن مامان رو برمیداری و زیرر گردنت می گیری و ادای ادکلن زدن رو درمیاری یا موچین مامان رو برمیداری میبری نزدیک ابروهات و ادای اصلاح کردن رو درمیاری.چند روز پیش یه کار جالب کردی شیشه ی داروی سر بابا رو برداشتی بردی نزدیک موهای سرت و ادای اسپری کردن رو دراوردی حتی فهمیدی اون مال موهای سره.
دیشب خونه ی عمو رضا بودیم و رفته بودیم تا مادرجون رو ببینیم آخه کمی مریض احوال بود عمو میلاد و عزیز جونم اومده بودن. عمو میلاد گوشی موبایلشو روشن کرد و برات آهنگ گذاشت شما هم مشغول نانای بودی و همه محو تماشای شما و شیرین کاریهات. اولش تو حال خودت بودی و بدون توجه به نگاهای دیگران می رقصیدی اونم چه رقصی پر از حرکات متنوع و خلاقیت.تا آهنگ تموم میشد گوشی رو بر میداشتی و خودت یاد گرفته بودی باید با کدوم دکمه روشنش کنی برای همین خودت روشن میکردی و میزاشتی رو میز و باز میرقصیدی. بعد کم کم متوجه نگاهای بقیه شدی و برای اینکه مجلس رو صفا بدی شروع کردی به دست زدن منظورت این بود که برام دست بزنید همه زدن زیر خنده و شروع کردن به دست زدن. این وسط عمو رضا و مادرجون دست نمی زدن. با اون چشمای درشتت به تک تک ما نگاه کردی و متوجه دست نزدن عمو شدی دست از رقص برداشتی و به سرعت رفتی طرف عمورضا و دستاشو گرفتی و به هم زدی و این جوری ازش خواستی دست بزنه صدای خنده ی ما فضای خونه رو پر کرد و این یعنی انرژی مثبت و نشاطی که تو با حضورت به جمعمون بخشیدی. بعدشم دوباره با مادرجون اینکارو کردی چون فهمیدی مادرجونم دست نمیزنه.خیلی جالب بود شاید به نظر بعضی ها کار خاصی نباشه ولی برای ما خیلی باارزشه چون درک و آگاهی تو رو از دنیای اطرافت می رسونه..
حالا دست گل به آب دادنهای شما با عکساش:
این تکه های یکی از کنترلها که با پرتاب یک پسر شیطون به این روز افتاد
اینم اون پسرست که بعد از پرتاب داره تکه ها رو مورد بررسی و آزمایش قرار میده
اینم همون پسره که داره تو پاک کردن سبزیها به مامانش کمک میکنه(البته کمک که چه عرض بیشتر در حال سبزی افشانی در محیطه)
چی گفتی مامان؟اگه دیگه کمکت کردم
اینم همون پسرست که تازگیها میاد بالای مبل و از پشت پنجره بیرون رو نگاه میکنه و خیلی خطرناکم شده چون دستش رو میبره سمت دستگیره و می خواد بازش کنه
خسته که میشه میشینه روی دوتا پاهاش و تماشا میکنه
این وسطا سمت کتابخونه هم دست درازی میکنه تا اونجا رو به هم بریزه
و حالا پا رو فراتر میزاره و به وسایل دیگه هم دست میزنه
و اون کار خطرناکی که ازش حرف میزدم باعث میشه تا مامان دست به کار بشه و اون پسر شیطون کاراش نصف کاره بمونه
و اینجوری شد که بابایی اقدام به جابجایی مبل کرد تا خیال همه راحت بشه ولی اون پسر بلا یه سرگرمی دیگه پیدا کرد و دست از تلاش بر نمیداره
اینم کشف جدید این جالبتر از قبلیه روشن و خاموش کردن چراغا بدون هیچ مزاحمی
و اینجا برای اینکه دقایقی اون پسر بلا دست از سر وسایل خونه برداره بابایی میبردش پارک تا سرگرمش کنه
اینجا هم پسره دست از نانای کردن برنمی داره آخه خیلی شنگوله
به محض مراجعت به منزل دست گل جدیدش رو به آب میده مامان با دیدن این نوار کاست محبوبش که یادگاری بهترین دوستش پروانک جونه نفس بند میاد ولی دیگه کار از کار گذشته مامان فقط به گفتن "کوروش چیکار کردی از دستت خیلی ناراحت شدم" بسنده میکنه و چون فعلا نمی تونه زیاد به پسره سخت بگیره با در دلش میسوزه و میسازه
و اون پسر بلا تازه طلبکارم هست و هنوز دلش میخواد با تکه های نوارکاست بازی کنه
چیه نگاه داره؟اصلا خوب کردم خرابش کردم دلم خنک شد
بازم اون پسر شیطون درحال مبل نوردی
حالا دوستاش اومدن تا کمی سرگرمش کنن ولی ماشالا به جونشون کار مامانی سه برابر شد آخه اونا هم دست کمی از خودش ندارن
از راست به چپ:آرش _ محمد _ کوروش دقت کنین کوروش داره گوش محمد بیچاره رو میکشه آخه موبایل محبوبشو برداشته و بهش نمی ده
این عکس تبلت کاغذی ملینا جونه که با دوستش صالحه ساختن و چشم کوروش همش دنبالش بود تا ازش غافل میشدیم :حمله
و ملینا خانوم برای اینکه کوروش دست از سر تبلتش برداره شروع به ساخت یه تبلت کوچولو برای داداشی کرد قربون این خواهر ناز برم من
کوروش و تبلتش و این پسر بلا فقط در عرض چند دقیقه تبلت کوچولوشو ترکوند
ملینا و تبلتش
فدای شما دوتا بشم من الاااااااااااااااااهی
بازم قربونتون برم من الاااااااااااااااااااااااااااااااااااااهی
عکسات تموم شد پسرم ولی هرچی از شیطونیات بگم کم گفتم یکی دو روزه که میری بالای مبل و گفتم که دست به کلیدای برق میزنی دیروز در حال صعود بودی که یهو پرت شدی پایین البته خدا رحم کرد روی قسمت تشکای مبل متوقف شدی و اتفاق بدی نیفتاد برات . فقط خیلی خوشت اومد انگار روی تشکای بادی شهربازی افتاده باشی و حالا خوشت اومده و کار جدید یاد گرفتی هی میری بالا و خودتو پرت میکنی پایین و غش غش میخندی. من از دست تو چیکار کنم دیگه آروم و قرار ندارم هر جا باشم باید مثل جت خودمو برسونم کنارت که خدایی نکرده حادثه ای برات رخ نده.
علاقه ی فراوانی به همجنس خودت یعنی جنس مذکر داری و اگه تو جمعی باشیم فقط میری سمت آقایون محترم تازگیها تو خیابون هر مردی رو که میبینی میگی " عمو " و اگه ولت کنن حتی بغلشونم میری
یه کار دیگه که جدیدا انجامش میدی بازی با عروسکاته. اونا رو میخوابونی روی پات میزاری و لالایی براشون میخونی گاهی بهشون غذا میدی و گاهی بوس و نازشون میکنی.
صدای ببعی و الاغ و سگ درمیاری: بع بع _ عر _ هاپ
خیلی کارای دیگه میکنی که الان تو ذهنم نیست فقط چند تا از کلمات جدیدی که میگی رو مینویسم و بعدش دیگه این پستو تموم میکنم:
نمینی = سیب زمینی
دوده = گوجه
آب بیده = آب بده
پا = پارک
دیز = جیز
ایس = هیس
ادک = اردک
للام = سلام
انونه = هندونه
پوف = پلو
دا = داغ
هاپو = سگ
دست نه = نباید دست بزنی
.......................................................... که اصلا یادم نمیاد حالا هر وقت یادم اومد میام برات مینویسم
خلاصه که خیلی عاشقتم و از شدت علاقه بعضی وقتا هوس میکنم بچلونمت ولی جلوی خودمو میگیرم
امیدوارم تو و خواهرجونت همیشه سالم و شاد باشید. دوستتون دارم عشقای نازنین من