جشن دندونی
سلام من اومدم بعد از یک هفته غیبتتو هفته ی گذشته مامانی حسابی مشغول بود آخه داشت برای جشن دندونی من کارای خوب خوب می کرددرست کردن تزیینات جشن و درست کردن گیفتها و گرفتن اطلاعات برای پختن آش و اووووه یه عالمه کارای دیگه خلاصه بعد از یک هفته بدو بدو بالاخره جشن دندونی من برگزار شد. خیلی عالی بود و همه چیز خوب از کار دراومد منم پسر خوبی بودم و با مامان همکاری کردم تا مشکلی پیش نیاد.حالا عکسا:
تزیینات
میز شام
آش دندونی
کشک بادمجان
دسر و نوشیدنی ها
حلوای خوشمزه که عزیزجون درست کرده بود
این کیک دندونی رو مامانی خودش برام درست کرد
بفرمایید آَش
بچه ها در حال نشون دادن دندوناشون
کادوهای مهمونای عزیزی که ما رو خجالت دادن
گیفت هایی که مامانی خودش تنهایی برام درست کرد
اینم آلبوم عکسام که مامانی برای نوشتن یادگاری آماده اش کرده
کادوی مامانی و بابایی
کادوی زن عمو راضیه
کادوی زن عمو فرشته
کادوی زن عمو شراره
کادوی صالحه جون دوست خواهر جونی
کادوی زن عمو آتنا و عمو مسعود
کادوی مادر جون
کادوی عمو میلاد
کادوی عمو میلاد برای خواهر جونی
عزیزجون و خاله فاطی هم بهم پول دادن که رفت توی قلکمخواهر جونم برام یه مسواک خوشگل خرید که مامانی یادش رفت ازش عکس بگیره بعدا عکسشو میزاره
راستی یه خبر خوب دیگه بالاخره سربازی عمو میلادم تموم شد و دقیقا رئز جشن من عمو برگشت پیشمون عمو جون مبارک باشه ایشالا دامادیت
کوروش:عمو چقدر سوختی طفلک عموجونم سر مرز چی کشیده
خلاصه شب خیلی خوبی بود همه چیز عالی و کامل بود الا یه چیز که کمبودش خیلی احساس میشد اونم وجود نازنین عزیز مهربونم و خاله های گلم بود که مامانی خیلی دوست داشت که اونا هم تو جشن ما شریک میشدنچه میشه کرد تقدیر و سرنوشت این جوری رقم خورده ایشالا برای تولدم بیان و پیش ما باشن
راستی دندون دوم در راههدیگه راستی راستی دارم به جمع کباب خورا میپیوندم
این بود گزارش جشن دندونی من که برای ثبت خاطراتم مامان جونم و بابا جونم زحمتشو کشیدند فعلا با اجازه بای بای