آخ جون من دوازده ماهه شدم فقط یک ماه به تولدم مونده
سلامی چو بوی خوش آشنایی به همه ی عزیزان و خاله ها و عموهای مهربونم
خبر خوب من دوازده ماهه شدم داره یکسالم میشهتازه خیلی هم عاقلتر و فهمیده تر از قبل شدم دیگه نی نی نیستممامانی میگه پسرم داره آقا می شه هم شکلش بزرگونه شده هم کاراش تو ماه گذشته خیلی اتفاقای خوب خوب برام افتاد مثل دندون دراوردنمثل ایستادن و تاتی کردن یا کلمه های جدیدی که یاد گرفتم یا حس استقلال تو بعضی کارا که یهویی خودشو نشون داد و مامانی فهمید که دیگه منم می خوام حق انتخاب داشته باشمخلاصه خیلی ماه خوبی بود برام حالا عکسا رو می بینیم تا بگم چیکارا میکنم این روزا:
اول از همه بگم که کنجکاوی هام هزار برابر بیشتر شده و قدرت تفکر و تحلیل مسایل اطرافم هم همین طور بطوری که هر چی دستم بیاد باید سر از کارش و کاربردش در بیارم مثل شکرپاش که تو عکس بالا بهمین راحتی درش رو باز کردم و شکرای نازنین رو ریختم بیرون و:
البته در ادامه مشغول خوردن شدم که مامانی دیگه نتونست ازم عکس بگیره چون باید میومد و منو تمیز می کرد
بیشتر از اینکه خود موز رو بخورم به پوستش علاقه مندم مامانی تصمیم گرفته یه بار پوستش رو امتحان کنه ببینه چرا من انقدر تمایل به خوردن اون دارم
تو مهمونی ها که دیگه نگو یه عالمه چیزای جدید دور و برم منه و کلا بابا و مامان هیچی از مهمونی نمی فهمن چون باید یه سره منو بپانعکس بالا خونه ی عمو مسعود جونیه و اونجا برام پر بود از چیزای جدید مخصوصا این سطل آشغال عروسکی که عاشقش شدم اینجا هم می خواستم بغلش کنم
این آقای خوش تیپم عموی خودمهوقتی منو بالا پایین میندازه خیلی خوشم میاد
زیر این میز خونه ی منه من اینجا رو خیلی دوست دارم میام این زیر و اول سی دی ها و کتابا رو دست کاری میکنم بعدش وقتی مامان یا ملینا میان سراغم خوشم میاد و باهاشون شوخی می کنم تا بیان منو بگیرن
گفتم که تو این ماه دندونم بالاخره در اومد شانس اوردم مامانی می خواست برام یه دست دندون مصنوعی بخره تا تولدم بهم کادو بده و نزدیک بود به جمع پیرمردا بپیوندم
جای جدیدی که کشف کردم تو کابینتاس که موفق شدم در کابینت رو باز کنم یه عالمه چیز تازه برای کشف و بررسی دارم البته اگه مامان بزاره
عاشق پارک و تاب بازی شدم وقتی میریم پارک دست و پا می زنم تا سوار تاب بشم و تازگی ها تاب تاب عباسی رو هم می خونمتا تا عبودی
مزه ی شکلات رو درست و حسابی چشیدم الحق که خوشمزه است حالا اگه دست کسی ببینم ول کن نیستم
تاتی کردنم که جز پیشرفتای تازمه
جدیدا اخمم می کنم که شده یه بازی و چون می بینم مامانی خوشش میاد و قربون صدقه ام میشه دوباره تکرار می کنم آخه دوست دارم مامان همش بهم بخنده
اینم مدل جدید نشستنم
چوب شور یکی از خوراکی های مورد علاقمه هر وقت مامان می خواد سرگرمم کنه یه دونه میده دستم
خواهرم عشقم نفسم امیدم همه کسم همبازی خوب من
عاشق پارک تحرک پویایی ددر به زبون خودمون
بفرمایید خیار
و هویج
اینجام که نخودی مامان شدم
بازی با اسباب بازی فقط در صورتی که مامان پیشم باشه
این عکسیه که آقای مهرزاد پاکرو تو برنامه ی طبیعت گردی آبقد از من گرفت و گذاشت تو فیس بوک
این عکسم خاله آزی وقتی تهران بودم ازم گرفت که مامانی خیلی دوستش داره
حال و روز من تا دوازده ماهگی همینا بود که دیدین و البته بقیه شو در زیر مامانی برام نوشته تا وقتی بزرگ شدم بدونم تو این سن چکارا می کردم و چقدر تغییر کردم:
1) به نقل از مامانی وقتی شیئ رو جلوی دستم می گیرن حالا خوراکی باشه یا اسباب بازی فرقی نداره اگه برام جالب بود می گیرم وگرنه بیخیالش میشم و میگم نه نه نه بعضی وقتا دو چیزو با هم تو یه دست می گیرم
2)کنترل تلویزیون رو جلوی اون می گیرم تا روشنش کنم
3)هر کلمه ای می شنوم تکرار می کنم مامان بهم میگه طوطی
4)اسباب بازی مورد علاقم کره ی هوش و حلقه و میله هست. اشکال ساده مثل گردی و چهار گوشو خودم میندازم توش ولی سخترا رو با کمک مامان
5)نسبت به هر صدای کوچولویی حساسم و گوشام زود تیز میشه تا منبع اون صدا رو پیدا نکنم ول کن نیستم
6)موقع شیر خوردن با صورت مامانم بازی میکنم آخه عاشق اجزای صورتشم بعضی وقتا مامانی نفس می گیره و یه عروسک میده دستم که البته فقط چند دقیقه سرمو گرم کرده و همون صورت مامان برام جالب تره
7)ملی رو خیلی دوست دارم وقتی اون با دوستاش میره تو اتاقش ناراحتم و دوست دارم برم دنبالش وقتی منو تو اتاق راه نمیده خیلی دلخور میشم و حسابی گریه میکنم
8)گوشی تلفن رو می گیرم دم گوشم و می گم آلو للام یعنی الو سلام و یه سری کلماتی که فقط خودم معنیشونو می دونم
9)خیلی اجتماعی و خوش اخلاقم با خنده هام همه رو عاشق خودم می کنم حتی اونایی که بچه دوست نیستن تا حالا از کسی غریبی نکردم و هر کس بخواد بغلم کنه زودی می پرم تو بغلش
10)خوراکی های مورد علاقم:چوب شور _ گندمک_نون و پنیر_ماست چکیده_ میوه ها بخصوص سیب و خیار و پرتقال و لیمو شیرین و موز _ غذاهایی مثل سوپ ماهیچه _کته و ماست_ماکارونی_ ماهی_ کلا خیلی خوش خوراکم و کمتر چیزی رو رد می کنم مگر اینکه سیر باشم
11)کلمه هایی که واضح به زبون میارم:
بابا _ ماما _ تا دیشب به ملینا می گفتم لالا یا آلالا ولی دیشب در کمال ناباوری همه به طور واضحی ملینا رو ادا کردم که همه رو شوکه کردم و از دیشب تا حالا که دارم براتون مینویسم دیگه ملینا رو با اسمای لالا و آلالا صدا نکردم و همش بهش گفتم ملینا_ کلمات دیگه مثل نه _ من _ تا تا عبودی _(تاب تاب عباسی) _ یک _ دو _آلو(الو) _ للام (سلام) _ اده(بده) _ آداده(آزاده) _ به به _ ددر_ ........... کلمه های دیگه که الان مامان حضور ذهن نداره
وای چقدر طولانی بود واقعا که این ماه ماه شکوفایی من بوده و مامان دیگه خسته شد از بس نوشت. فکر کنم تموم شد دیگه.
ایشالا سری بعدی من یکسالمه و تحولات تازه میمونه برای اون موقع فعلا تا خبرای جدید بای بای