کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

قندک مامان

عکسهای مرداد ماه

مرداد امسال ما تو خونه ی جدیدمون بودیم و بچه ها از این جابجایی خیلی خوشحال بودند.کوروش که همش اشتیاق اتاق دار شدنشو داشت و هر کسی وارد خونه میشد با آب و تاب اونو به اتاقش میبرد و از اتاقشو اینکه همه چیز سلیقه خودش بوده تعریف میکرد.ملینا هم خیلی دقیق و مرتب از اتاقش مراقبت میکنه و همش دستمال دستشه و داره میسابه. کوروش و اتاقش:   استیکر باب اسفنجی که خاله مریم چند وقت پیش براش خریده بود اما به دیوار زند تا بیام خونه جدید و به اتق خودش بچسبونه   و کاغذ دیواری که بازم سلیقه خود کوروش هست بخاطر علاقه زیادش به رنگ قرمز گلهای کاغذش شقایق قرمز شد البته مامانی هم فیض برد چون از این گلهای خوشگل خیلی خوشش میاد ...
10 مهر 1394

پیروزی در پروژه مدرسه

بوی ماه مهر میاد بوی مدرسه بوی دفتر و کتاب بوی پاییز میاد بوی بارون بوی خاک بارون خورده این روزا حال و هوای دور و بر ما عوض شده و همه در حال تلاش برای آماده کردن بچه ها برای مدرسه هستن و من این روزا رو خیلی دوست دارم چون منو یاد بچگیا میندازه یاد روزای قشنگی که با یه دفتر و کیف و کفش نو کلی ذوق میزدم برای شروع دوباره مدرسه ها لحظه شماری می کردم دفترای بی خط رو دونه دونه خط کشی می کردم  وقتی یکی از شبای آخر شهریور پدرم در خونه رو باز می کرد و با یه کارتن پر از لوازم تحریر وارد خونه میشد بدو بدو بسمتش می رفتیم و با خواهرا سر صاحب شدن وسایل کشمکش داشتیم یادمه من چون کوچیکتر بودم همش سرم کلاه میرفت و وسایل بهتر قسمت خواهرای بزرگترم بود بخصو...
23 شهريور 1394

تیر ماه

  سلام به دختر و پسر عزیزم و همه دوستان وبلاگی گلم دلم برای نی نی وبلاگ خیلی تنگ شده  بود اما بخاطر مشغله زیاد فرصت نداشتم بیام و وبلاگ بچه های عزیزمو آپ کنم الان برگشتم با کلی خاطرای تابستونی و عکسای قشنگ و از حالا به بعد میخوام خاطرات بچه ها رو با هم تو این وبلاگ یادداشت کنم   تیرماه برای ما ماه پرمشغله و پر از بدو بدو بود چون اول تیر خونه رو تحویل گرفتیم و شروع کردیم به برنامه ریزی و انجام کارای خونه مثل کابینت گذاشتن و نقاشی و و و خیلی کارا که باید با دقت برنامه ریزی میشد تا در زمان درست انجام بشه.خلاصه بعد از کلی فکر و دوندگی ما 31 تیر جابجب شدیم و بالاخره رفتیم خونه جدیدمون.بچه ها خیلی هیجان زده ...
20 شهريور 1394

خاطرات خرداد

 من عاشق خرداد هستم چون تو این ماه کوروش قشنگم پا به این دنیای زیبا گذاشته. تو این ماه من انگار روی ابرا قدم میزنم و فرشته آسمونا شدم نمی دونم ولی این حس دورنیه و من دوستش دارم خرداد رو دوست دارم و دوست ندارم تموم بشه روزای آخر مدرسه بهمراه معلمو دوستای ملی رفتیم بوستان بانوان پارک ملت و یه اردوی مادر و دختری داشتیم که خیلی خوش گذشت.با چند نفر از مادرا دوست شدیم و کلی شوخی و خنده   یه عکس مادر و دختری   ملی خانوم هم که با دوستاش مشغول بود.بعد از خوردن نهار مسابقه ای ترتیب داده بودن برای مادرا و دخترا که جالب بود و ملی خانوم از من بردش و جایزه گرفت   کوروشی هم که برای خودش می چرخید و بازی می کرد...
8 تير 1394

جشن تولد 3سالگی

    پسر قشنگم عکسای تولدتو در ادامه مطلب ببین پذیرایی عصرانه       کوروشی و دوستاش   قلم دوش عمو میلاد همراه با کادویی که عمو جونش براش خریده ماشین کنترلی   کیک بره ناقلا که همیشه می خواستیش     در حال ناخونک زدن به کیک               ...
16 خرداد 1394

آغازی دوباره

چه زیباست حس آغازی دوباره تولدی دوباره بودنی دوباره کوروش عزیزم                      می خواهم بدانی آمدنت چگونه عادت بودنم را بر هم زد و مرا به یاد خودم  به یاد عشق  به یاد بوهای گمشده ی گلهای اطلسی و شب بو  و به یاد شمعدانی های معصوم باغچه ی کودکی ام و به یاد زندگی که گهگاه روی طاقچه ی عادت از یادم می رفت انداخت می خواهم بدانی وقتی در 5 خرداد 91 بین هوش و بیهوشی تو را زنده تر و بیدارتر از نه ماه گذشته در کنارم دیدم و حس کردم انگار یکبار دیگر خدای مهربانم تمام زندگی _ تمام زیباییها _ تمام گلها _تمام درختان...
5 خرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد