آغازی دوباره
چه زیباست حس آغازی دوباره
تولدی دوباره
بودنی دوباره
کوروش عزیزم
می خواهم بدانی آمدنت چگونه عادت بودنم را بر هم زد
و مرا به یاد خودم به یاد عشق به یاد بوهای گمشده ی گلهای اطلسی و شب بو و به یاد شمعدانی های معصوم باغچه ی کودکی ام و به یاد زندگی که گهگاه روی طاقچه ی عادت از یادم می رفت انداخت
می خواهم بدانی وقتی در 5 خرداد 91 بین هوش و بیهوشی تو را زنده تر و بیدارتر از نه ماه گذشته در کنارم دیدم و حس کردم انگار یکبار دیگر خدای مهربانم تمام زندگی _ تمام زیباییها _ تمام گلها _تمام درختان _ و تمام یک مادر را به من بخشید
طلوع دل انگیز خورشید وجودت قلب سرد و خاموشم را زنده کرد و حضور پر شورت بودنم را فریاد زد
با تو من عاشق تر
خوشحال تر
رنگی تر
و جوانتر از پیشم
با تو شادی من تمام نشدنی ست
دوستت دارم و به داشتنت افتخار می کنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی