عکسهای مرداد ماه
مرداد امسال ما تو خونه ی جدیدمون بودیم و بچه ها از این جابجایی خیلی خوشحال بودند.کوروش که همش اشتیاق اتاق دار شدنشو داشت و هر کسی وارد خونه میشد با آب و تاب اونو به اتاقش میبرد و از اتاقشو اینکه همه چیز سلیقه خودش بوده تعریف میکرد.ملینا هم خیلی دقیق و مرتب از اتاقش مراقبت میکنه و همش دستمال دستشه و داره میسابه.
کوروش و اتاقش:
استیکر باب اسفنجی که خاله مریم چند وقت پیش براش خریده بود اما به دیوار زند تا بیام خونه جدید و به اتق خودش بچسبونه
و کاغذ دیواری که بازم سلیقه خود کوروش هست بخاطر علاقه زیادش به رنگ قرمز گلهای کاغذش شقایق قرمز شد البته مامانی هم فیض برد چون از این گلهای خوشگل خیلی خوشش میاد
در حال تمرین موسیقی
در حال تمیزکاری
بعد از نظافت اتاقم باید خودمو بشورم دیگه آخه عرق کردم
شیطو ن بلای من میاد تو چارچوب پنجره آشپزخونه وایمسته و قلب مامان میریزه
مرداد ماه عزیز و خاله آزاده اومدن مشهد پیش ما و بچه ها حسابی کیف کردند بخاطر اسباب کشی و کاریر جابجایی ما نتونسته بودیم جشن تولد برای ملی جونم بگیریم برای همین یه جشن مفصل در روز 29 مرداد گرفتیم که خیلی خوش گذشت بابا اصغر هم بخاطر ملی از تهران اومد خلاصه جمعمون جمع شد و خیلی خوش گذشت
کیک تولد ملینا جون
اواسط مرداد ما همراه همسایه عزیزمون تو خونه قبلی خانم و آقای ابهری رفتیم ارتکند و از طبیعت زیبای کلات دیدن کردیم که خیلی عالی بود جای همه دوستان خالی
صبح زود بیدار شدیم و آماده حرکت بسمت آبشار شدیم
کوروشی در حال سنگ انداختن در آب
کوروش و آلاله دوست جون جونیش
طبیعت بسیار زیبا و هوای عالی داشت من اون روز همش تو فکر رومینای عزیزم بودم و انگار چند بار جلوی چشمم اومد رومینا جونم جای شما و آقا احسان و رادوین گلم خیلی خالی بود
تابستون تموم شده من تازه دارم عکسای تابستونی میزارماین یکی از نشونه های مامان گرفتاره دیگه چکارش کنم.
این روزا یعنی با شروع مهر ماه من خیلی درگیر مهد کوروش هستم چون هنوز تنهایی واینیسته و من مجبورم هر روز برم مهد کودک و انجا بشینم تا کوروش بازی کنه و بیاد بریم خونه هر نیم ساعت یکبار میاد منو نگاه میکنه و میگه من بالا نمیرم