کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

قندک مامان

تیر ماه

1394/6/20 21:50
1,715 بازدید
اشتراک گذاری

ک

م

 

سلام به دختر و پسر عزیزم و همه دوستان وبلاگی گلم دلم برای نی نی وبلاگ خیلی تنگ شده  بود اما بخاطر مشغله زیاد فرصت نداشتم بیام و وبلاگ بچه های عزیزمو آپ کنم الان برگشتم با کلی خاطرای تابستونی و عکسای قشنگ و از حالا به بعد میخوام خاطرات بچه ها رو با هم تو این وبلاگ یادداشت کنمآرام

 

ک

تیرماه برای ما ماه پرمشغله و پر از بدو بدو بود چون اول تیر خونه رو تحویل گرفتیم و شروع کردیم به برنامه ریزی و انجام کارای خونه مثل کابینت گذاشتن و نقاشی و و و خیلی کارا که باید با دقت برنامه ریزی میشد تا در زمان درست انجام بشه.خلاصه بعد از کلی فکر و دوندگی ما 31 تیر جابجب شدیم و بالاخره رفتیم خونه جدیدمون.بچه ها خیلی هیجان زده بودن و روزای آخر خیلی بیقرار کوروشهمش میگفت بریم خونه جدیدمون پس کی میریم خونه جدید من برم تو اتاقم؟و خیلی بی تاب بود. تمام مسایل مربوط به اتقش انتخاب خودش بود از جمله رنگ اتاق و طرح کاغذ دیواری و رنگ تخت و کمدش. بای اتقش رنگ قرمز رو انتخاب کرده بود و هر خریدی که مربوط به اتقش میشد میگفت قرمز باشهخندونک ملینا هم بهمین صورت و رنگ صورتی رو انتخاب کرد و همه چیز به سلیقه خود بچه ها بود

 

ک

اینجا رفته بودیم برای انتخاب طرح کابینتا و کوروش خسته بودش و روی کاناپه لم داده بود

 

ک

اینجا هم بردیمش پارک ملت تا خستگی در کنه و تو خیابون یه ژیان دیدیم خیلی خوشگل بود

ک

این عکسم خواهری از کوروش گرفته

 

ک

و اینم

ک

 و البته این یکی که بعد از هنر نمایی و دختر کردن داداشی ازش عکس انداخته

ک

 

تو بدو بدوها و جمع و جور کردنا کوروش هم مشغول بود و یه وسیله ای برای نواختن ساز پیدا میکرد

 

ک

ک

اینجا هم بابایی خسته رو گیر اورده و دارن ماشین بازی میکنن

 

ک

ک

 

هفتم تیرماه تولد باباجون بود و ما بعد از بدوبدو اون  روز و خریدای خونه با سرعت کیک و شمع خریدیم و خودمونو به شاندیز رسوندیم تا باباجون رو سورپرایز کنیم

 

ک

کوروش بلا از فرصت سواستفاده کرده و داره پفک میخوره

 

ک

دختر عزیزم تابستون امسال خیلی خیلی فعال بود و من ازش خیلی راضی بودم کلاسای موسیقی و زبان و والیبالشو با دقت و جدیت دنبال میکنه و کارش عالی عالی هستبوس

 

ک

وسط جمع و جور رکدن من کوروش یه کارتن برای خودش بر میداشت و وسایل خودشو جمع میکرد و البته روزی ده مرتبه اونا رو از کارتن در میاورد و دوباره می ریخت تو کارتن و گاهی هم خودش میرفت تو کارتن

ک

ک

 ملی و بابا اصغر جونش

ک

عشقای مامان

ک

 

 

ک

 در حال انجام حرکات ورزشی با خواهر جونش. تقویت عضلات چهارسر رانخندونک

عکسای مربوط به تیر همینا بود البته دختر قشنگم عکسای خوشگل خوشگل زیاد داره که نمیشه اینجا بزارم متاسفانه غمگین

 

 کوروش بلا خیلی شیرین تر از قبل شده و حرفای جدید وبزرگونه میزنه که من الان خیلیلش یادم نیست یکی که یادمه   ملی رفت تو اتاقش ازدور دیدش و داد زد:ملینا صد بار گفتم بدون اجازه من نرو تو اتاقمتعجب

و خیلی بلبل زبونیا که بعد که یادم بیاد مینویسم

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد