کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

قندک مامان

نوروز 94(قسمت اول)

1394/1/30 7:51
1,374 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره قسمت شد بیام و عکسای جدید بزارم بی معطلی تا گل پسر خوابه بریم سراغ عکسا و توضیحات روی عکس:

(بنا به درخواست نی نی وبلاگ به ادامه مطلب می رویم و از گذاشتن عکس در این فضا خودداری میکنیم)

 

 

ک

توی جاده در مسیر رفت بسمت تهران اینجا بعد از سبزوار توقف کردیم برای خوردن صبحانه که جای همه ی دوستان خالی خیلی خوش گذشت.کنار مزرعه زعفران نشستیم و جای ساکت و بکری بود صدای باد و بوی دلنشین گلهای داخل مزرعه و نوای پرندگان روح و روان آدم رو نوازش می کرد دوست نداشتیم از اینجا بریم ولی وقت تنگ بود و باید به راهمون ادامه می دادیم.اینجا بابایی برای اقایی که در مرزعه کار میکرد صبحانه برد وکوروش سوار تراکتور شد و تجربه ی تراکتور سواری رو هم بدست اورد.

ک

ک

ک

 

 

ک

 

برای صرف نهار تصمیم گرفتیم به شهر سرخه بریم و از آثار باستانی شهر دیدن کنیم. مردم شهر می گفتند اینجا دیدنی زیادی نداره اما به نظر من قدم زدن داخل کوچه های قدیمی شهر خودش بازدید تاریخی بود و برای ما جالب بود.من برای لحظاتی به دوران کودکی و گذشته های خودم رفتم و خیلی برام جالب بود.تو عکس بالا ما روی پله های آب انبار سرخه نشسته بودیم متاسفانه کسی نبود تا برای بازدید داخل آب انبار ما رو راهنمایی کنه

ک

 

ک

ک

لحظه ی سال تحویل کوروش خواب بود ما ساعت 6 رسیدیم و کوروش خیلی خسته بود و برای سال تحویل بیدار نموندو این عکس دقایقی بعد از سال تحویل از کوروش گرفته شده کوروش 94

 

ک

سفره هفت سین عزیز مهربون

 

ک

ما تصمیم گرفتیم روزهایی که در تهران سپری میکنیم ضمن بازدید از فامیل محترم به تهرانگردی هم بپردازی یکی از جاهایی که من خودم تا بحال موفق به دیدنش نشدم داخل برج آزادی هست که متاسفانه باز نتونستیم داخل بریم چون روز اول فروردین بود و گفتند از فرداش برای بازدید آماده میشه هیچی دیگه پس از انداختن چندتا عکس ما بسمت فرحزاد راهی شدیم

ک

 

ک

فرحزاد دیگه مثل قدیما نیست و آدم واقعا دلش میگیره از اینکه طبیعت زیبا جاشو به ساختمونای بلند داده و فقط چند تا دونه رستوران وسط این ساختمونا خودنمایی می کنند

ک

عید دیدنی خونه عمه مهین کوروش معمولا تو عید دیدنی ها با یه کاسه پر از آجیل سرش گرم بود و البته از میون آجیلا فقط بادوم هندی و پسته هاشو سوا میکرد

ک

دوم فروردین به باغ پرندگان رفتیم خیلی زیبا بود و خیلی لذت بردیم دیدن مناظر زیبای طبیعت بهمراه پرندگان با نشاط روح انسان رو نوازش میکرد خیلی خوب بود که انقدر به پرنده ها می رسیدند و اونا سرحال بودند و آدم از دیدنشون لذت می برد کوروش تو این بازدید تجربه های خیلی خوبی داشت از جمله دیدن مرغ ماهیخوار بود که براش کتاب داستان پاپی پلیکان خجالتی رو تداعی می کرد و همچنین دیدن شتر مرغا و عقاب و جغد و طاووس و خیلی پرنده های دیگه و صحنه های کاملا طبیعی از غذا خوردن و پرواز و زندگی پرنده ها که مثل فیلم حیات وحش بود طوطی قشنگ رنگی که حرف میزد و مرغ توکا زیبایی که فقط نگاهت میکرد و اردکایی که زیر آبی میرفتند و درنا ها با اون پاهای صورتی خوشرنگشون و آواز خوندن دست جمعی غازها و و و خیلی چیزای دیگه که ما دیدیم و لذت بردیم

ک

ک

ک

ک

 

ک

و یکی از دیدنی های اونجا این مجسمه های شنی بود که هنرمند محترمی با شن اونها رو درست کرده بود و همگی از آیه های قران و در مورد پرندگان بودن  شگفت انگیز بود

ک

 

ک

ک

برای تماشای پلیکان از نزدیک کوروش رو به قسمت پایین بردم تا کاملا به اون نزدیک بشه و یه جورایی خوب حسش کنه که برای خودم هم فوق العاده بود حرکات این پرنده خیلی جالب بود بعد از دقایقی از کنار ما دور شد و با شنا کردن به قسمت دیگه ای رفت که تماشای پاروزدنش هم دیدنی بود

ک

ک

اونجا قسمتی داشت برای بازی کوروش از اول که وارد شدیم میگفت منو ببر اونجا ولی ما بهش قول دادیم بعد از بازدید به اونجا بریم با اینکه کمی خسته بودیم و هوا هم سرد بود اما نمیشد زیر قولمون بزنیم پس برای بازی به زمین بازی رفتیم

ک

ک

صعود بهمراه بابایی

 

ک

برای صرف نهار جناب آقای حبیبی دوست بابایی پیشنهاد کرد به رستوران برادران برویم اما چون دیر شده بود و ساعت 4 رسیدیم غذاش تموم شده بود و ما مجبور شدیم فست فود بخوریم پس به برگر لند رفتیم که ناگفته نمونه غذاش عالی بود مخصوصا نون و سیر که در واقع پیش غذا بود من خیلی خوشم اومد و مزه اش هنوز زیر زبونم هست

 

ک

صبح روز بعد با دوستای گلمون رومینای عزیزم و همسر محترمش احسان عزیز و رادوین جیگری قرار داشتیم تا بریم بیرون و سیخ سیخی بپا کنیم روز خیلی خوبی بود و خاطره ی زیبایی ترسیم شد رفتیم پارک طالقانی و پس از صرف نهار از روی پل طبیعت عبور کردیم و به پارک آب و آتش رفتیم که فوق العاده زیبا بود

ک

رادوین و کوروش  در حال برقراری ارتباط و آشنایی بیشتر

ک

کوروشی در حال بازی و گردش و درکنارش خوردن میوه

 

ک

رادوین جون که همش با کالسکه خودش مشغول بازی بود و خیلی بانمک بود کاراش فکر کنم رومینا جونم باید تو فکر نی نی دوم باشه آخه رادوین بدجوری به روندن کالسکه علاقه نشون میدهچشمک

ک

جیگر ژست گرفتناش

ک

و این هم قسمت خوشمزه اون روز جوجه های نازنین

 

ک

و آقایون محترم کنار منقل در حال کباب کردن جوجه ها

 

ک

حرکت بسوی پل طبیعت

 

ک

و عکسی زیبا روی پل واقعا دیدنی بود مناظر اطراف رومینا جون ممنون که پیشنهاد این بازدید خوب رو دادی دوستم بوس

ک

 

 

ک

ک

ک

و پایان یک روز قشنگ در رستورانی در تجریش البته اینجا برای بازدید از باغ فردوس رفتیم که پس از کلی چرخیدن پیداش کردیم اما موفق به بازدیدش نشدیم پس برای خوردن حلیم به این رستوران عزیمت کردیم جای همه دوستان خالی خیلی خوشمزه بودش و حسابی چسبید البته بودن در کنار دوستان گل و انرژی مثبیتی مثل احسان و رومینا جون لذت خوردن حلیم رو برامون چند برابر می کرد

 

تا اینجا قسمت اول نوروز رو بپایان میبرم و ادمه ی عکسها رو برای قسمت دوم نگه میدارم فعلا بدرود

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (2)

رومینا
2 اردیبهشت 94 10:17
با دیدن عکسها باز خاطرات خوش برام تداعی شد . .
مامان ملی و کوروش
پاسخ
دقیقا همینجوره که گفتی عکسها خیلی خوب خاطرات ما رو مرور میکنندکوروش با دیدن عکسا همش هوس میکنه به جاهایی که رفته بوده بره مثلا حمام قزوین و یا باغ پرنده ها میگه مامانه منو ببر حموم!!!!
مامان مهری
3 اردیبهشت 94 10:46
عکس ها خیلی زیبا بودن.جمع خونوادتون همیشه گرم گرم.
مامان ملی و کوروش
پاسخ
سپاس بیکران دوست عزیز و مهربانم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد