کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

قندک مامان

جشن تولد کفشدوزکی نفس های مامان

1392/4/3 19:11
2,410 بازدید
اشتراک گذاری

ملی و کوروش

پنجشنبه 30 خرداد تولد من و خواهر جونیم بود البته من الان تقریبا 13 ماهم تمومه ولی جشن تولدم با تاخیر برگزار شد. اولش قرار بود 23 خرداد باشه ولی چون بابامحمد اون روز با گروه چکاد رفتن شمخال مامانی هم تصمیم گرفت تولد ما رو یکهفته عقب بندازه آخه نمی شد که بابا نباشه.خیال باطل

خلاصه بعد از کلی بدو بدو و زحمتی که مامانم و عزیز مهربونم و خاله آزی جونم برای تدارک جشن کشیدند اون شب تولدمون برگزار شد و به همه خیلی خوش گذشتلبخند البته من خیلی از جشن چیزی دستگیرم نشد چون بیشتر تو بغل بابا محمد و باباجون بودم و هاج و واج بقیه رو نگاه می کردمچشم آخراشم خیلی خسته شدم و چسبیدم به مامانم و سرمو گذاشتم رو شونه هاش و هیچ جوره حاضر نبودم عکس بندازمقهر ولی با تدبیر و سیاست مامان یخم کمی باز شد و تو عکس برداری همکاری کردمچشمکبعدم که مهمونا رفتن تازه جشن من شروع شد چون با خیال راحت می تونستم راه برم و دست به هر چی دوست دارم بزنم و کسی منو نمی گرفت تا زیر دست و پا له نشممژهبعله تا ساعت 1 نصف شب ورجه وورجه کردم و به سختی مامان تونست منو بخوابونه تا خودشم بتونه استراحت کنهاوه

تو ادامه ی مطلب عکسارو می بینیم:

 

ک

گیفت های مهمونا

ک

ک

 

تزیینات اتاق

ک

ک

ک

ک

ک

ک

ک

ساعت تولد من

 

ک

عدد تولد و ساعت تولد من

ک

فلش راهنما ی مهمونا

 

در ادامه قاقا لی لی ها و خوراکی های خوشمزهخوشمزه

ک

نمای کلی از میز

 

ک

سالاد الویه با تزیین کفشدوزکی

 

ک

کیک مرغ که خیلی هم خوشمزه شده بود

 

ک

کشک بادمجون

 

ک

 

ک

ژله های خوشمزه

 

ک

ژله ی آکواریوم

 

ک

ک

 

و در آخرم کیک تولدمون

ک

ک

جای همه ی اونایی که دوست داشتن باشن و البته ما دوست داشتیم باشن خالی بود مخصوصا جای خاله هام خاله آرزو و خاله مریم عمه معصومه فرناز و فرانک آریا جونی صدرا جونی ثنا جونی صالح جونی و بابا اصغر و دایی هام علی و محمد و همه ی عزیزایی که دوست داشتیم اون شب پیش ما باشنناراحت

عکسای خانوادگی رو مامانی تو پست بعدی برام میزارهچشمک

بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زهرامامانه ایلیا جون
4 تیر 92 18:22
عزیزم مبارک باشه حسابی سنگ تمام گذاشتی
کاش اسم غذا ها روهم مینوشتی این طوری یه فاصله هم پیدا میکرد بهتر دیده میشد
اسماشو نوشتی خبرم کن دوباره بیام ببینم
راستی تظیناتت عالی بود خودت درست کردی
امیدوارم تولود 120 سالگیت عزیزم


مرسی از یادآوری حتما درستش می کنم
فاطمه مامان الیناجون
5 تیر 92 11:47
سلامم خوبید ماشاا... به این دوفرشته ناز ودوست داشتنی خدا واستون نگهشون داره
جشن با زیبایی بود دست گلتون درد نکنه مخصوصا اون غذاهای خوشمزه
مبارکشون باشه
اگه دوست داشتید به ما هم سربزنید خوشحال میشیم


ممنون خانوم که به ما سر زدید حتما میام پیشتون

مامان ایدین
5 تیر 92 15:20
بیست
خیلی عالیه افرین به شما مامان عزیز
کوچولو ها ی ناز تولدتون مبارک


ممنون مامانی آیدین جون
بابامحمد
6 تیر 92 11:53
دست ماماني درد نكنه كه اين جشن رو تدارك ديد اميدوارم كه در اينده كه بزرگتر شدي بتونيم خانوادگي با گروه چكاد بريم به شمخال ، اونجا بسيار قشنگ و مهيج هست


ایشالا حتما میریم بابا جون
مامان ایلیا
15 تیر 92 19:14
آفرین به این مامان هنرمند و باسلیقه.خیلی زحمت کشیدی.همه چیز عالی عالی شده بود.مخصوصا اون دوتا کفشدوزک نااااااااازززززز


ممنون همراز جونم دلم برای ایلیا جون تنگ شده قربون اون چشمای معصومش برم ببوسش
مينا مامي سام
19 تیر 92 16:45
تولدتون مبارك.
دست مامان جون درد نكنه. همه چيز عالي بود.


مرسی خاله جون نظر لطفتونه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد