کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

قندک مامان

بلاگیهای این روزات

1392/12/19 12:03
450 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر نازم حالت خوبه؟سال 92 هم داره تموم میشه با همه ی خاطرات تلخ و شیرینی که داشت با همه ی روزای گرم و سردش با همه ی شادی ها و غمهاش با همه ی سختی ها و خوشیهاش آره با همه ی خوبیها و بدیهاش که البته این قانون طبیعته که همیشه نمی تونی همه ی چیزای خوبو با هم داشته باشی و همه چیز بر وفق مرادت باشه تا بدی نباشه خوبی معنایی نداره بهر حال یه سال دیگه هم گذشت و شما تو این سال خیلی تغییر کردی پارسال این موقع هنوز راه نمی رفتی و حتی بدون کمک نمی تونستی بایستی ولی امسال ماشالا همش بدو بدو میکنی پارسال بجز ماما و بابا و چند کلمه ساده چیز دیگه ای نمی تونستی بگی ولی حالا ماشالا مثل بلبل همه چیزو تکرار میکنی و حالا آوازم می خونی قبل تر از اون دو سال پیش تو چنین روزایی شما تو شیمک مامانی بودی و وول وول می زدی ولی حالا پیش ما هستی قربون شیطونیهات برم منقلبالهی همیشه تو زندگیت انقدر پویا باشی و هر سالت با سال گذشته کلی تغییر کنه و جهش داشته باشی هیچوقت دچار رکود و ساکن بودن نشی. همیشه این وقت سال که میشه یه جورایی دچار نگرانی و دلهره میشم از تغییر فصل تغییر سال تحولی که تو طبیعته انگار وجودم هم دچار تحول میشه با خودم فکر میکنم یه سال دیگه هم گذشت و من چه کردم؟البته بیشتر موقعها هم زیاد راضی نیستم و دوست دارم بیشتر از اینا فعال باشم ولی خدا رو شکر که یه سال دیگه تونستم باشم و نفس بکشم و عزیزانم رو ببینم خیلی چیزا درک کنم از مسایل زندگی و تربیتی و غیره خدا رو شکر راضیم به رضای خودش از اینکه شما دوتا گلای نازمو به من داده و با وجودتون رنگ دیگه ای به زندگیم بخشیده هزار بار شکرش میکنمقلب

خب چقدر چونه زدم بریم سراغ کارای جدید و عکسات:

اول از همه بگم به شدت به خانواده اهمیت میدی و وابسته همه ما شدی هر روز صبح که بیدار میشی میگی :مامان ننا؟ میگم :ملینا رفته مدرسه. بعد میگی:ماما بابا؟ میگم :بابا رفته شرکت. تا ظهر چندین بار این سوالو میکنی و منم جوابتو میدم تازگیها هم چون من از این سوالات خندم میگیره خوشت میاد و چند بار با لبخند سوالتو تکرار میکنی انگار بازی شده براتچشمکتا وقتی  ملی میاد دیگه راحت میشی البته اون وقت اگه باز ملی از جلوی چشات دور شه یا بره دستشویی باز ازم سراغشو میگیریچشم

یه کار بامزه دیگه ات اینه که پشت سر هم اسم خاله عمه عمو دایی رو میاری و به زبون خودت اینا رو بیان میکنی تازگیا هم عزیز رو هم بهش اضافه کردیخنده

 

 

موقعی که دارم جارو گردگیری میکنم خودتو میندازی جلوی جارو تا اونو ازم نگیری ول کن نیستی مثل عکس زیر:

ک

 

تازگیا هم با لوله جارو میخوای همه چیزو بخوریشیطان

 

 ;

ک

ک

ک

خلاصه که یه جارو گردگیری من دو ساعت طول میکشه تا تموم بشه حالا بگو من چجوری خونه تکونی کنمخیال باطل

 

 

ک

اینجا از تو کمد این مقنعه رو خودت دراوردی و دادی به من تا سرت کنم بعدشم کلی باهاش قر اومدی مژه

ک

تو این عکسم ملی خانوم داشت نماز میخوند واسه اینکه به مهرش دست نزنی برای شما هم جانماز پهن کرد و باز مقنعه رو سرت کرد تا نماز بخونی قربون راز و نیازت برم همش مهرو بوس میکردی و زیر لب میگفتی الله اکبرفرشته

ک

ماجرای آب نبات چوبی باب اسفنجی:

جونم برات بگه علاقه شدیدی به عروسک باب اسفنجی داری و هر جا عروسکشو میبینی میخکوب میشی و میگی:ehhhhhhhhh یه روز که رفته بودم برات آب نبات چوبی بخرم یه مدل بابا اسفنجی دیدم و خریدم وقتی بهت دادم دلت نمی اومد بخوری همش نگاش میکردی و باهاش حرف میزدی کلی دردو دلباهاش کردی و منم ازت عکس انداختم دلم نیومد همه رو نزارم با اینکه عکسات زیاد بود همشو گذاشتم ببین چجوری داری میخندی و عاشقانه نگاهش میکنی:

ک

ک

ک

ک

ک

ک

ک

اینجا بهت گفتم بگیر کنار صورتت تا عکس بندازم ببین چجوری چپ چپ نگاش میکنی

ک

ک

و بالاخره بازش کردی و خوردی ولی از مزه اش زیاد خوشت نیومدناراحت

 

بازم دکتر بازی که خیلی دوست داری

ک

ک

این نقاشی هم اولین آدمکیه که کشیدی که خیلی از دیدنش تعجب کردم آخه فکر نمی کردی به این زودی بتونی آدمک بکشیتعجب

 

ک

اینجا هم رفته بودین مجتمع وصال تا برای عید خرید کنیم شما هم همش با پله برقی بالا و پایین میرفتی بیچاره بابایی از نفس افتاداوه

ک

محو تماشای سقف مجتمعچشم

ک

عشق به خانواده اینجا هم متجلی شده بود ظرفا رو یکی یکی در میاوردی و اسم تک تک ما رو میگفتی داشتی برای تک تکمون ظرف میزاشتی قربون اون عشق و علاقه ات برم منماچ

ک

اینجا هم رفته بودیم پارک جلوی خونه که تازگیا وسایل بازی کودکان گذاشته ولی شما طبق معمول بعد سرسره بازی هوس کردی بیای قسمت بزرگسالان ملی هم از خدا خواسته

ک

ک

اینجا هم داشتیم ازشاندیز بر میگشتیم که تو صندلیت وایستاده خوابت برد از بس شیطونی کرده بودی بیهوش شدی

ک

ک

این بازیای فکری رو خیلی دوست داری کره هوشو تقریبا بدون خطا انجام میدی پازل پلیسم خیلی دوست داری بعد از انجام دادن انگشتمو میگیری تا یکی یکی عکسای روشو نام ببرم بعدم شعر آقا پلیسه رو برات میخونم تو هم میرقصی

کک

هر وقت هوس میکنی ماهیاتو بندازی تو آب خودت میری از کابینت یه کاسه در میاری و میگی آبو یعنی آبش کن بعد چند دقیقه ای با این کاسه آب و ماهیا سرگرم میشی گاهی هم خودت خیس آب میکنی یا آب تو کاسه رو میخورینیشخند

خب تموم شد بعد از چند روز تلاش مامانی بالاخره این پستم به پایان رسید تازگیا خیلی بلا شدی اصلا نمی زاری بشینم پای سیستم برای همین تا یه پستی به انتها برسه جونم بالا میادآخ

راستی برای سال تحویلم قرار شده تهران باشیم آخ جونم داریم میریم پیش مامان جونم یوهوووووووووووهورا


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان هلیـــــــــــــــــا
21 اسفند 92 0:48
قربون پسر شیطون بلا بشم من ک همه شغلا بهش میاد دکتری مهندسی نوازندگی ووو
مامان ملی و کوروش
پاسخ
مرسی خاله جون خجالتم نده
رومینا
23 اسفند 92 12:47
از دیدن عکسهای قشنگ کوروش جون خیلیییییییییییییییییی لذت بردم. امیدوارم که تهران در کنار خانواده بهتون خوش بگذرهههههههههههههههههههه
مينا مامي سام
24 اسفند 92 15:52
وااي چقدر عكس. يكي از يكي ناز تر. از ملينا جوني هم بذار ديگه. من عاشق عكساي اب نباتش شدم.
مامان ملی و کوروش
پاسخ
ممنون مینا جونعکسای ملینا رو تو وبلاگ خودش میزارم آدرسشو نداری؟برات میزارم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد