مهمونی خونه ی آلما گلی
من و آلما دوستای خوبی شدیم کنار هم نشسته بودیم و با اسباب بازی های آلما گلی بازی می کردیم. البته بعضی وقتا هوس می کردم تا گل سر آلما رو از سرش بکشم که با وساطت مامانی موفق به انجام عملیات نمی شدم تا آخر شب چند بار حمله کردم که دست آخر گل سر آلما از سرش افتاد و من به هدفم نرسیدم و ناکام موندمشب خوبی بود و به همه ی ما خوش گذشت. آلما جون دوستت دارم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم درست مثل عسل جونی خواهر شماو خواهر جونیم که دوستای خوبی هستین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی