روزا من چکارا می کنم
من خیلی پسر گلی هستم و مامان و بابا و خواهر جونی ازم راضی هستن حالا براتون میگم رمز موفقیتم رو:
صبح که از خواب پا میشم اولش ساکت و آروم به تفکر میپردازم و برنامه ی روزم رو مرو میکنم بعداز یه نیم ساعتی حوصلم سر میره و شروع میکنم به در آوردن صداهای جوزواجور اولش صداهای آروم و اگر کسی نیاد سراغم صدامو میبرم بالا و یه کمی تن صدا خشن میشه آخه عصبانی میشم دیگه دوست ندارم زیاد تنها باشم خلاصه بعداز مورد توجه قرار گرفتن مامانی میاد پیشم و بغلم میکنه و منو میبره تو اتاق پیش خودش و میشینم کنار اسباب بازی هام و باهاشون بازی میکنم مثل عکس زیر:
این بالش آبی خرگوشیمو خیلی دوست دارم
اینم لگوهای خواهر جونی بوده که حالا اونا رو داده به من
بعد از بازی و خوردن صبحانه که معمولا فرنی و زورده تخم مرغه و گاهی بیسکویت مادر و چایی شیرینه باید یه چرت کوتاهی بزنم وگرنه بداخلاق میشم و غرغر میکنم:
البته اینجا هوا خوب بود و با مامانی و ملینا رفته بودم پیاده روی که خوابم برد
بعد از چرت نیمروزی ناهارم رو میل میکنم سوپ یا کته و ماهیچه با ماست
بعدم با خواهری بازی میکنم:
روزایی که ملینا عصریه من منتظرش میرم پشت در وایمیستم:
وقتی در باز میشه و ملینا رو میبینم کلی ذوق میکنم و دستامو باز میکنم تا بغلم کنه:
وقتی با روروئکم مشغول چرخیدنم اگر روی مبلا وسایل خواهری در دسترسم باشه خدا به داد ملینا برسه چون ممکنه اینجوری بشه:
این ورق امتحانی خواهرمه خوردمش ههههههههههههههههههههههه
خلاصه خواهرم خیلی عصبانی میشه ولی چیکار کنم من دلم میخواد همه چیزو تجربه کنم خواهر جون وسایلتو دم دست من نزار لطفا
یه وقتایی هم به کیف لوازم آرایش مامانم دست میزنم مثل اینجا:
این آینه چه خوشمزستای وای مامان اومد من رفتم