نوروز 93 در تهران(قسمت دوم)
سلام گل پسرم با بقیه خاطرات و عکسات اومدم پس بی معطلی بریم ببینیم:
روز چهارم عید پارک شهر تهران
روز پنجم کاخ گلستان
داشتی میپریدی تو آب که بابایی گرفتت
وقتی سوار پله برقی میشی اولین کاری که میکنی میشینی رو پله
شبش رفتیم پارک آب و آتش
صبح روز ششم پیش به سوی تله کابین توچال
از بالای کوه که اومدیم پایین حسابی خسته بودی و تو ماشین خوابیدی ولی برای خوردن ناهار مجبور شدیم بیدارت کنیم که اینجوری شدی
از توچال که اومدیم بسمت خونه عزیز بازم پارک دیدی و گفتی:بازی رفتیم پارک لاله !
کلی با این شاخه ی درخت و استخر آب سر گرم شدی
اون شب از خستگی بیهوش شدی این شکلی
اینم اسباب بازی فروشی سر خیابون عزیز که یه عالمه باب اسفنجی پشت ویترینش بود و شما میخکوب شدی
روز هشتم پارک نهج البلاغه
اینجا بابایی مامانی رو مجبور کرد از یه مسیر پر شیب کوهنوردی کنه و مامان داشت از ترس سکته می کردولی بالاخره موفق شد
بالاخره بابایی به آرزوش رسید و بساط سیخ سیخی رو برپا کرد
آقا کوروشم که طاقت نداشت و همونجا پای منقل نوش جون میکنه
کوروش و عزیز مهربون
اینجام با بابایی رفتین قسمت خمیربازی و نقاشی
روز نهم و آخر بوستان پردیسان داری جوجو ها رو میبینی
کوروش و بابا اصغر جونی
روز دهم تو جاده در حال برگشتن
از در خونه عزیز تا سمنان دوتایی خواب بودین و تازه اینجا بیدار شدی و سرحال بودی
اومدی جلو و رو کنسول نشستی
بازم می لمبونی گندوم و شادونه
بابایی یواش برو پلیس نگیرتمون
ایول دست فرمون باباجون خودم
شاهرود برای صرف ناهار توقف کردین و شما و خواهر جونی هم حسابی توی پارک بازی کردین
پفک می لمبونی
تو جاده وایستادیم و هندونه خریدیم که تا مشهد تو بغلت بود
ساعت 6 عصر رسیدیم خونه و خیلی خسته بودیم ولی خیلی خوش گذشت و نوروز قشنگی برای هممون بود ایشالا همه نی نی ها و مامان باباها همیشه خوش و خرم باشن.
فردای روزی که برگشتیم بابایی برامون جگر خرید و سیخ کرد که خیلی چسبید
اینجا هم کوروش خان از شلوغی خونه سوءاستفاده کرده رژلب مامانو برداشته و خودشو این شکلی کرده
پست بعدی عکسای کوروش در طبیعت زیبای بهاری