کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

قندک مامان

ماهگرد تولد آقا کوروش

پسر گلم سلام دیروز 4خرداد شما یک ماهه شدی. توی این یک ماهی که ما با هم بودیم همه ما به شما حسابی وابسته شدیم مخصوصا خواهرجونی که عاشق شماست و همش قربون صدقت میره. دو سه روزیه که تو بیداری می خندی وقتی ملینا با شما صحبت می کنه می خندی و خنده هات هم کجکیه و خیلی شیرینه اون موقع است که ملی میگه : شیرینم! یه روز وقتی داشتم پوشکت رو عوض می کردم گفتی :"اومبه" ما هم کلی ذوق کردیم و بعد من اداتو در آوردم وگفتم:اومبه!یعنی چی اومبه؟ بعد شما خندیدی و ملینا هم غش کرد برات. خلاصه که تو خیلی شیرینی و دوست داریم یه لقمت کنیم همه ما عاشقانه دوست داریم و می پرستیمت. راستی موقع شیر خوردن اداهای جالبی در میاری گاهی نق نق می کنی گاهی هم نال...
5 تير 1391

خاطره زایمان

سلام دوستای گلم امیدوارم حال خودتون و نی نی های نازنازی خوب باشه. براتون از خاطره زایمانم می نویسم تا بهتون بگم بر من چه گذشت و چه احساسی داشتم تو اون لحظه ها. قرار بود 8 خرداد آقاکوروش ما تشریف بیارن ولی روزای آخر حسابی درد داشتم درد شدیدی زیر دلم و کمرم رو می گرفت و ول می کرد. روز 3 خرداد علائمی ظاهر شد که نگرانم کرد و رفتم مطب دکترم بعد از سونو و معاینه خانم دکتر گفت بیشتر از این صبر نمی کنیم و نی نی رو فردا در میاریم من که آمادگی نداشتم خواهش کردم تا 6 خرداد صبر کنیم ولی خانم دکتر گفت باید زودتر اقدام کنم چون نگرانت هستم و قرار شد روز جمعه5 خرداد برم بیمارستان. شب قبل از عمل شب آرزوها بود برای تمام دوستام و اقوامی که همیشه جویای حالم ب...
3 تير 1391

مادر عاشق بی قید و شرط

سلام پسر گلم امروز شما 18 روزه شدی. 4 روز پیش ختنه شدی. الهی بمیرم خیلی دردت گرفت و گریه کردی من هم از ناراحتی شما خیلی غصه خوردم و گریه کردم آخه تو این چند روز اصلا اشک نریخته بودی و اولین باری بود که اشکاتو می دیدم و خیلی سخت بود. مادر بودن کار خیلی سخت و پر مسئولیتیه و این جور مواقع آدم تازه می فهمه که مادرش چقدر از خود گذشته بوده و چه رنجی رو تحمل کرده تا تو به این مرحله از زندگیت برسی. می خوام از عزیز تشکر کنم که هنوزم که هنوزه داره زحمت می کشه و داره به ما کمک می کنه تا من حالم بهتر بشه و بتونم خودم کارامو انجام بدم. عزیز دستت درد نکنه. ...
22 خرداد 1391

عکسهای جدید آقا کوروش

                                   این هم یک عکس از پسر متفکر ما                           اینجا هم که شبیه نی نی فلفلی خواهر جون شدی                                    ...
18 خرداد 1391

بند ناف پسرم افتاد

پسر گلم کوروش شما خیلی پسر خوبی هستی و ما از وجودت لذت می بریم روز یکشنبه 10 روزه شدی و ما شما رو بردیم حمام. عزیز شما رو شست و شما نو حمام خیلی آروم بودی و حسابی از آب لذت می بردی . وقتی توی شکمم بودی و من به حمام می رفتم همین حال رو داشتی آنگار از صدای آب خوشت می آومد و آروم می شدی. امروز 14 روزه شدی و نافت هم پریروز افتاد و راحت شدی. ایشالا دو روز دیگه ختنه می شی و اون هم به سلامتی می گذرونی. نمی دونم چه انرزی مثبتی داری که هر کی می بینتت عاشقت می شه بعضی ها معتقدند این نتیجه ی کلاس یوگاست. باید بازم ازت تشکر کنم که تو دوران بارداری پسر خوبی بودی و مامان تونست کلاساشو تاآخرین روزها ادامه بده و حال خوبی داشته باشه. باید اینجا من و شما از&n...
18 خرداد 1391

کوروش به دنیا اومد

سلام من کوروش بزرگ مرد کوچک هستم. من در روز جمعه پنجم خرداد ماه یکهزار و سیصد و نود و یک خورشیدیبرابر با سوم رجب یکهزار و چهارصد و سی و سه هجری قمری (روز آرزوها) ساعت 10:30صبح در بیمارستان رضوی مشهد دیده به جهان گشودم. از همه ی کسانی که برای سلامتی و تندرستی من و مامانم دعا کردند(اقوام آشنایان و دوستان مامانم) سپاسگزارم و امیدوارم روزی بتوانم محبتهای همه را جبران کنم. من قول میدهم پسر خوب و با ایمانی باشم و همیشه به یاد خداوند بزرگ بوده و به بنده های خوب خدا خدمت کنم و باعث سربلندی پدر و مادر و خواهرجونیم باشم. ...
11 خرداد 1391

بالاخره ملينا به آرزوش رسيد

8/7/90 قدم گذاشتنت تو دل مامان مبارك تست بارداري گذاشتمومثبت شد. با اينكه از قبل براي بارداري برنامه داشتيم ولي بازم شوك شدم اصلا فكرشو نمي كردم به اين زودي بياي تو دلم. ني ني جون خدا آبجي مليناتو خيلي دوست داره چون آرزوش خيلي زود برآورده شد.پا گذاشتنت تو دلم مبارك.بوس بوس 2/8/90 انتخاب پزشك امروز پيش يه دكتر زنان خوب رفتم و اونجا سونو كردم و تو رو ديدم. خيلي ريزه ميزهبودی مامانی ملي هم تو رو ديد و اندازتو با دستش براي همه نشون ميده. آبجي ملينا خيلي دوستت داره ها حواست باشه قدر اين خواهر جوني رو بايد بدوني. ما همه دوست داريم ني ني خوشگل ما 29/9/90 تو آقا پسر خونه ي ما هستي امروز با خواهر جونيت رفتيم سونو ...
31 ارديبهشت 1391

شعر برای پسرم

" عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر می نهد آن زمان طفل قشنگم بی خیال در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاس ها در مشام جان من پیچیده است آن زمان دیگر وجودم مو به مو بسته با هستی طفلم میشود آن زمان در هر رگ من جای خون مهر او در تار و پودم میشود می فشارم پیکرش را در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن می گشاید نور چشمم دیدگان بوسه ها از مهر بررویش زنم گویمش آهسته ای طفل عزیز می پرستم من تو را "مادر " منم ...
30 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد